دستهای کوچکش در آغوش مادری گره خورده بود که میخواست او را برای فراهم کردن پول پیش خانه بفروشد و به آرزوهایی که علت فرارش از خانه شده بودند برسد.
نجات نوزاد ۲۸ روزه ۳۰ میلیون تومانی از خطر فروش/دستگیری دلال خرید و فروش نوزاد با ۱۵ گرم کوکائینبه گزارش خبرنگار حوزه حوادث و انتظامی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ صدای گریه نوزاد تازه به دنیا آمده در سالن انتظار بیمارستان که می پیچد، همیشه حس خوبی را به آنها که از دور و نزدیک آن صدا را میشنوند میبخشد.
گاهی اما ماجرا فرق میکند و مادر باردار آرمیده در تخت بیمارستان، برای به دنیا آمدن نوزاد لحظه شماری میکند تا پس از تولدش او را به دیگرانی که بسپارد که به قول خودش توانایی مالی برای بزرگ کردن بچه را دارند و البته بسیاری از این مادرها هم معتقدند که میتوانند دوباره مادر شوند و شر این بچه که از سرشان کم بشود، هم خودشان به نان و نوایی میرسند و با پولی که در ازای فروش نوزاد دریافت میکنند، مرهمی بر زخم های بیشمار زندگی شان میگذارند.
این حکایت دردناک مادرانی است که به فروش نوزاد خود اقدام میکنند و با هر ترفندی سعی دارند از شر بچه خود خلاص شوند. در طول این سالها در حوزه آسیب های اجتماعی با زنان و مادران معتاد زیادی آشنا شده ام و بارها نیز ماجرای خرید و فروش نوزادان را از زبان آن ها شنیده ام.
ماجرای نوزاد ۳۰۰ هزار تومانی
سال 93 زنی معتاد را به نام الناز در پارک شوش دیدم که وزنش از شدت مصرف موادمخدر به زور به 40 کیلو می رسید و می گفت که تازه وضع حمل کرده است و منتظر مشتری بود که با او برای نوزاد 17 روزه اش بر سر 300 هزار تومان به توافق رسیده بود.
از الناز پرسیدم که چرا می خواهد بچه اش را بفروشد و او گفت: «تو درد خماری نکشیده ای که بدانی از چه می گویم. من خودم هم نان خوردن ندارم و خرج موادم را هم که در نظر بگیری می بینی که بهترین کار فروش این بچه است.»
یادم هست که در سال 95 یک زن معتاد کارتن خواب بچه اش را در کوچه اوراق چی ها به دنیا آورده بود و می گفت: «دخترم از مدت ها پیش مشتری های بسیاری هم داشته است اما هنوز آنقدر محبت و عاطفه دارم که اجازه ندهم درد خماری و یا لذت نشئگی کارم را به فروش پاره ای از تنم وادار کند.»
اسم آن زن مهناز بود و نوزادش درست وسط آهن پاره های اوراقچی ها به دنیا آمد و رد خونی که پس از تولدش بر زمین جاری شد هنوز جلوی چشمانم تازه است. وقتی که او را به بیمارستان رساندم، تازه فهمیدم که زن بخت برگشته بیپناه به هپاتیت هم مبتلا بوده و نمیدانسته است.
پدرم همه چیز را در پول می بیند و 4 بار ازدواج کرده است
دستهای کوچکش در آغوش مادری گره خورده بود که میخواست او را برای فراهم کردن پول پیش خانه بفروشد و به آرزوهایی که علت فرارش از خانه شده بودند، برسد. ماجرای نوزادی که قرار بود توسط مادرش ۳۰ میلیون تومان به فروش برسد، از این قرار است:
فرشته زن جوان ۲۰ سالهای است که در ۱۸ سالگی پس از طلاق از همسر اول خود که ۴ ماه عقد کرده او بوده، به خانه پدر بازگشته و لاابالی گری و هوسرانی پدر و زخم زبانها و طعنههای نامادری او را سرانجام به فرار از خانه وادار میکند.
فرار از خانه، پای فرشته، دختر شهرستانی را به شهر پر آسیب تهران باز میکند و او پس از ورود به پایتخت با پسری به نام امید آشنا میشود که پیشنهاد دوستی اش را نیز رد نکرده و به آن پسر اعتماد کرده و به صیغه یک ساله او درآمده است.
این دختر جوان میگوید: «پس از حضور در شهر تهران با ۲۰ میلیون تومان پولی که با خود به همراه داشتم خانهای در بزرگراه نواب اجاره کردم و مدتی که از دوستی ام با امید گذشت، او را به خانه ام راه دادم. بیشتر همدیگر را بیرون از خانه میدیدیم و در چند مورد هم امید به خانه من میآمد. پس از مدتی که از آشنایی مان گذشت، متوجه موضوع بارداری ام شدم و گفت: قرار ما این نبود و بدون هیچ حرفی مرا ترک کرد.»
فرشته میگوید: «به دلیل اینکه مبتلا به کیست بودم و احتمال میدادم دردهای شکمیام مربوط به این مسئله باشد، به دکتر مراجعه نکردم و وقتی هم که به دکتر رفتم، به من گفتند که حدود ۶ ماه از حاملگی ام میگذرد. امید رفت و من ماندم و فرزندی در شکمم که هیچ حسی به او نداشتم. از همان موقع که متوجه بارداری ام شدم و با رفتن امید، به فکر فروش بچه پس از به دنیا آمدن او به خانوادهای که بچهدار نمیشدند افتادم.»
او میگوید: «دلم نمیخواست که بچهام مثل من درگیر مشکلات زندگی شود و وضعیت بد اقتصادی ام پس از فرار از خانه اجازه نمیداد که از او پیش خودم نگهداری کنم. رفتن امید خاطرات تلخ روزهای هوسبازی پدرم را به یادم میآورد و چشمم که به شکم بالا آمدهام میافتاد، بیشتر از خودم و از زندگی بدم میآمد. در این روزها با فرد دیگری به نام محمود آشنا شدم، محمود هم شرط ماندن با من را رد کردن این بچه و فروختن او عنوان کرد.»
این زن جوان میگوید: «پدرم چون پولدار است، به خودش حق میدهد هر کاری که دوست دارد انجام بدهد و هیچ کسی هم با او مخالفت نمیکرد.پدرم تا پیش از فرار من از خانه ۴ بار ازدواج کرده بود و من تنها فرزند زن دوم او بودم و از ۳ زن پدرم ۱۱ خواهر و برادر دیگر هم دارم؛ به علت اذیت و آزارهای گاه و بیگاه ۳ نامادری فرار را بر همه چیز ترجیح دادم.»
فرشته در خصوص به دنیا آمدن نوزاد در بیمارستان اکبرآبادی تهران اینطور میگوید: «یک روز قبل از زایمان به شهر چالوس رفتم تا با یکی از مشتریان بچهام که اهل شهرهای شمالی کشور است دیدار کنم، اما درد زایمان آنجا پیش از پیدا کردن خانواده فوق به سراغم آمد. با تماس یکی از اهالی حاضر در جاده چالوس با اورژانس، اورژانس هوایی هلال احمر مرا به بیمارستان شهید باهنر عظیمیه شهر کرج در استان البرز منتقل کرد.»
فرشته در ادامه اظهار کرد: «به محض ورودم به بیمارستان باهنر به دلیل نداشتن اوراق هویتی و عدم تحویل نوزاد به خودم و همچنین با تصور اینکه هزینه وضع حملم در آنجا زیاد شود، با درخواست و رضایت شخصی خودم به بیمارستان اکبرآبادی شهر تهران منتقل شدم تا بتوانم پس از تولد بچه، او را از بیمارستان مرخص کنم و به خانواده ای که قرار بود فردی به نام (م.د) برایم پیدا کند، بفروشم و پولش را بگیرم و از این بی سر و سامانی دربیایم. شنیده بودم که در بیمارستان اکبرآبادی به اوراق هویتی خیلی اهمیت نمی دهند و با این فکر که میتوانم به راحتی او را از بیمارستان خارج کنم به بیمارستان اکبرآبادی منتقل شدم. بچهام در ساعت ۱۵:۴۵ دقیقه بعدازظهر ۱۶ خرداد ماه سال جاری در بیمارستان اکبرآبادی با زایمان طبیعی به دنیا آمد و پس از یک روز بستری بودن از بیمارستان مرخص شدم، اما مسئولان بیمارستان به من گفتند باید اوراق هویتی ارائه کنم تا بتوانم دخترم را تحویل بگیرم.»
فرشته در ادامه گفت: «ب امید تماس گرفتم و گفتم که یک صیغه نامه بیاورد که تاریخ آن تا چند روز پس از تولد فرزندم معتبر باشد. امید برای آوردن صیغه نامه و اوراق هویتی خودش به بیمارستان آمد و خودم هم به دنبال گواهی اوراق هویتی ام به ثبت احوال رفتم و پس از چند ساعت دوندگی با ارائه مدارک فوق بچه را از بیمارستان گرفتم. در حال حاضر مشکلات زیادی دارم و با فروش 30 تا 40 میلیون تومانی بچه شاید بتوانم بخشی از مشکلاتم را حل کنم. در این مدت که در تهران بوده ام با فردی آشنا شده ام که می گوید با 5 میلیون تومان در روز پنجشنبه یا جمعه که رئیس بیمارستان نیست، گواهی ولادت را به نام پدر و مادر خریدار بچه صادر می کند.»
انتقال نوزاد به شیرخوارگاه
یک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار حوزه حوادث و انتظامی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اظهار داشت: یک مادر جوان ۲۰ ساله که قصد فروش نوزاد دختر یک ماهه خود را داشت، طبق قرار قبلی، ظهر پنجشنبه چهاردهم تیر ماه در پارک شهر حضور یافت.
این منبع آگاه تصریح کرد: مادر و نوزاد و واسطههای خرید و فروش نوزاد که در پارک حاضر شده بودند، پس از دقایقی توسط پلیس دستگیر و به کلانتری منتقل شدند.
این مقام آگاه همچنین اضافه کرد: فردی که نقش واسطه مادر نوزاد و زوج خریدار را داشت، فردی سابقه دار است و پس از دستگیری و بازدید بدنی وی، ۱۵ گرم کوکائین از او کشف و روانه بازداشتگاه شد.
بر اساس گفته این مقام آگاه، فرد واسطه سابقه دار، به زوجی که قصد خرید نوزاد را داشتند، تعهد داده بود تا با دریافت ۵ میلیون تومان وجه نقد از آنها، در یکی از بیمارستانهای خصوصی شهر تهران گواهی ولادت را به نام زوج خریدار متقاضی فرزند صادر کند که با هوشیاری به موقع عوامل پلیس موفق به انجام این کار نشد؛ تلاش برای شناسایی رابطین احتمالی وی در بیمارستان ادامه دارد.
گفتنی است؛ نوزاد ۲۸ روزه پس از انتقال به کلانتری، با حکم قاضی به عوامل اورژانس اجتماعی تحویل و به یکی از شیرخوارگاه های شهر تهران منتقل شد تا تکلیف مادر وی که قصد فروش نوزاد با همکاری دلال سابقه دار را داشت، پس از برگزاری دادگاه مشخص شود.
دلال سابقه دار و ادعای صدور گواهی ولادت ۵ میلیون تومانی در بیمارستان خصوصی
فرشته مادر دختر بچه شماره فردی به نام (م.د) که مدعی است در چند بیمارستان رابط دارد را فرستاد و با او تماس گرفتم.
م.د گفت: باید 5 میلیون تومان به شماره حسابی که برایم می فرستد واریز کنم و البته مدارک مورد نیاز صدور گواهی ولادت مثل اوراق هویتی زوجی که میخواهند بچه را از فرشته بخرند را نیز برایش ارسال کنم.
این فرد همچنین اضافه کرد: پس از واریز وجه درخواستی باید منتظر بمانیم تا در فرصتی مناسب، دوست وی بتواند در روز پنجشنبه یا جمعه که رئیس بیمارستان حضور ندارد، اطلاعات مورد نیاز را در سیستمهای بیمارستان ثبت کرده و گواهی ولادت نوزاد مورد نظر را به نام زوجی که معرفی شدهاند، صادر کند که خوشبختانه موفق نشد و طی عملیات اجرایی پلیس دستگیر و تحویل مقامات قضایی شد.
خرید و فروش نوزادان، نیازمند یک راه چاره اساسی
متاسفانه خرید و فروش نوزادان در جامعه امروز موضوع قابل انکاری نیست و مسئولان باید به جای رد و یا تکذیب آن، راه چارهای اساسی در نجات کودکان معصوم و جلوگیری از وقوع چنین جرائمی بیندیشند.
مسئله خرید و فروش نوزادان شاید با نگاه سطحی و برخورد احساساتی برخی از افراد اینگونه باشد که مثلا نوزادی در یک خانواده خوب حضور مییابد و سرنوشتی خوب برایش رقم میخورد، اما ماجرا در واقعیت چیز دیگری است.
در اغلب موارد خرید و فروش نوزادان، این طفل معصوم های بیگناه را با اهدافی چون سوءاستفاده برای باندهای تکدیگری، قاچاق به سایر کشورها و مواردی از این دست، خرید و فروش میکنند.
معضل خرید و فروش نوزادان و تخلفات مرتبط با آن، مثل صدور گواهی ولادت غیرقانونی در بیمارستانهای جنوب شهر بیشتر به چشم میخورد و برخی از مسئولان این بیمارستان ها علت آن را زنان بیهویت میدانند. در چنین مواقعی امکان وقوع جرم خرید و فروش نوزادان بیشتر مشاهده میشود و البته این معضل تنها به زنان معتاد و کارتن خواب هم مربوط نمیشود.
مجازات سختگیرانه برای عوامل خرید و فروش نوزادان شاید راه چارهای مناسب در کاهش وقوع آسیبهایی این چنینی باشد و البته تسهیل بیشتر در روند فرزند خواندگی هم موضوع دیگری است که باید در اولویت برنامهها و اهداف سازمان بهزیستی کشور قرار بگیرد.