سالهاست که ایرانیان در اسارت اند این مردم به دام افتاده دچار محنت اند
میریزند خون جوانان همچو شیر ازبس که داروغه و حاکم زالو صفت اند
آن کسانی که به عدالت برخواستند یا شکنجه یا که اعدام یا پناهنده غربت اند
قطع انگشت بود سزای تخم مرغ دزدی اختلاس و زمین خواری از برکات این دولت اند
مستی و مستانگی آرد خسارت بر بدن چون که حاکم نگران است سزاوار ضربت اند
حاصل یک عمر تلاش و کار شده بدبختی زیرا اقتصاددانان همه بی لیاقت اند
موسیقی،کنسرت، رقص حرام اندر حرام از دید عالمان دین خطر برای ولایت اند
نفت در جیب سپاه و حق مردم برای ژن خوب فقر سهم مردم و در صف سهام عدالت اند
شستشوی مغزی و تحریک جوانان برای جنگ از هنرهای مداحان بی شرافت اند
دزدی ،اسیدپاشی، فتح دیوار سفارت همه از افتخارات این حکومت بی کفایت اند
تجاوز امری الهی ست باخواندن یک صیغه از دیدگاه جهان آنان نماد شهوت اند
حق حیات نیست عاید هر انسان کین قاتلان بی رحم ناقضان حقوق بشریت اند
چند دهه ظلم وجنایت بس نیست؟ این همه آوارگی حاصل افکار غلط اند
ریش و پشم نیست هرگز،نماد برتری گر چنین باشد بزها نشان آدمیت اند
این نصیحت بشنو از من هموطن مشو رهرو این ولایت،که درگیر حماقت اند
شعر از: ابوالفضل پرویزی
No comments:
Post a Comment