Saturday, June 30, 2018

واکنش بهزیستی به مسئله نوزاد فروشی

مدیر کل بهزیستی استان تهران با تاکید براینکه نوزادفروشی یک عمل مجرمانه و تخلف آشکار است، گفت: فروش نوزاد در صورتی که گزارش شود، برخورد قانونی جدی در پی خواهد داشت.
به گزارش پایگاه خبری جامعه خبر، بیات‌نژاد در واکنش به سخنان استاندار مبنی بر اینکه خبرهایی مبنی بر فروش نوزاد را شنیده‌ایم، اما شورای اجتماعی استانداری مطالعه‌ای در این خصوص انجام نداده و بهزیستی متولی این کار است، بیان داشت: ایشان رئیس شورای تامین استان هستند و چون این مساله مجرمانه است و عواقب کیفری سنگینی دارد،
از همین رو شاید ایشان از طریق نهادهای امنیتی و قضایی اطلاعات کامل را داشته باشد، اما مساله این است که تا امروز این گزارش به بهزیستی استان تهران ارائه نشده است.

مدیر کل بهزیستی استان تهران گفت: بهزیستی به طور واضح و مشخص برای ساماندهی و مراقبت از کودکان فاقد سرپرست یا بدسرپرست مسئولیت دارد و باید آنها را در کلیه مراکز شبانه‌روزی سروسامان دهد. البته پذیرش این کودکان نیز باید با دستور مقام قضایی صورت گیرد. یعنی تا زمانی که این دستور نباشد، نمی‌توانیم فردی را پذیرش کنیم.

بیات‌نژاد در رابطه با آخرین آمار پذیرش کودکان و نوجوانان در بهزیستی گفت: تعداد ۹۰۲ کودک و نوجوان در سال گذشته در بهزیستی پذیرش شدند و ۹۲۷ ترخیصی در سال گذشته داشتیم که به صورت فرزندخواندگی، بازگشت موفق به خانواده و ترخیص موفق بوده است، چرا که بهزیستی قصد ندارد، کودکان را در مراکز نگه دارد.

او با اشاره به اینکه در سال گذشته فراتر از پذیرش، ترخیصی داشته‌ایم که به نوعی موفقیت محسوب می‌شود، گفت: از این تعداد ۶۲۳ کودک زیر شش سال هستند و حدود ۲۷۹ نفر در سایر مراکز پذیرش شدند. همچنین ۵۰۱ نفر ترخیص به منظور فرزندخواندگی داشتیم و ۱۶۳ ترخیص و تحویل به خانواده بوده و ۶۳ نفر نیز ترخیص مستقل داشته‌ایم. به همان میزان که در مورد فرزندان احساس مسئولیت داریم، برای تحکیم نهاد خانواده نیز برنامه داریم و در این راستا فرزندخواندگی را دنبال می‌کنیم، چون هم می‌خواهیم آینده کودکان تضمین شود و هم اینکه افرادی که به هر دلیلی بچه‌دار نمی‌شوند را حمایت کنیم.

بیات‌نژاد تصریح کرد: تعدادی از بچه‌ها به دلیل ناهنجاری یا به دلیل مسائل و مشکلات متعددی که والدینشان درگیر آن هستند از جمله اعتیاد، صلاحیت و شرایط سرپرستی مناسب را ندارند، از همین رو از طریق مقام قضایی در اختیار بهزیستی قرار می‌گیرند و ما اقدامات مددکاری اجتماعی و روانشناسی‌های حمایتی و همچنین حمایت‌های مالی و همه جانبه را در قبال آنها ارائه می‌دهیم تا زمینه بازگشت این کودکان به خانواده مهیا شود.

او با اشاره به ۳۶۳ مورد ترخیص مستقل گفت: در سه ماهه نخست سال ۹۷ تا الان ۲۰۸ کودک و نوجوان در بهزیستی پذیرش شدند که از این تعداد ۸۲ مورد ترخیص به منظور فرزندخواندگی، ۸۷ مورد ترخیص به خانواده و همچنین یک مورد ترخیص مستقل داشته‌ایم.

Friday, June 29, 2018

سرنوشت کودکان ماهشهری شکنجه شده توسط پدر و نامادری در هاله‌ای از ابهام

زخم کودکان ماهشهری هنوز تازه است و نقص قوانین حمایت از حقوق کودکان امکان بازگشت آنها به والدین مجرمشان را قوت می‌بخشد.
به گزارش خبرنگار حوزه حوادث و انتظامی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اوایل اردیبهشت ماه سال جاری بود که موضوع شکنجه وحشتناک ۳ کودک ماهشهری توسط نامادری و پدر توسط یکی از مدیران موسسه خیریه کشور در صفحات مجازی مطرح شد.

هر یک از فعالان اجتماعی دردنامه‌ای در وصف شرایط کودکان آسیب دیده ماهشهری نوشتند و مرثیه‌ای در شرح ماجرای شکنجه عجیب و وحشتناک نامادری کودکان فوق سر دادند.


نامادری این کودکان، دختر ۱۲ ساله به نام فاطمه را به طرز فجیعی شکنجه می‌داد؛ برای آنکه صدای ناله های دخترک بیچاره به گوش همسایه ها نرسد، با چسب حرارتی دهانش را به هم چسبانده و دست و پاهایش را به میله فلزی در قسمت حیاط پشتی خانه بسته بود.

سرنوشت کودکان ماهشهری شکنجه شده توسط پدر و نامادری در هاله‌ای از ابهام

دندان‌های جلویی و دست دخترک تیره روز ماهشهری توسط نامادری سنگدل با چکش و تبر شکسته شده بود و بر سایر نقاط بدن فاطمه جای زخم‌ها، بریدگی و سوختگی های عمیق به چشم می‌خورد. زخم‌های عمیقی که رد برخی از آن‌ها حکایت از تازگی شکنجه دختر ۱۲ ساله ماهشهری داشت و برخی نیز کهنه و قدیمی بودند و همه و همه فاطمه را در شوکی عمیق در حسرت فقدان مادری مهربان فرو برده بود.

در آخرین روزهایی که فاطمه دختر ۱۲ ساله، ام‌ البنین دختر ۸ ساله و علی‌اکبر پسر ۵ ساله در شکنجه گاه پدر بی مسئولیت و نامادری بی‌عاطفه خود در حیات خلوت سپری می‌کردند، تنها امکان نوشیدن آب از طریق آفتابه برایشان میسر بود و چندین روز را بدون هیچ گونه غذایی سپری کردند.

سرنوشت کودکان ماهشهری شکنجه شده توسط پدر و نامادری در هاله‌ای از ابهام

بر اساس گفته شاهدان میدانی، این کودکان در زمان شکنجه از آب آفتابه آب می‌نوشیدند.

پدر و نامادری با چکش و میله داغ بدن کودکان را سوزانده و در جای جای بدن آن‌ها اثر سوختگی های فراوان از شکنجه ای طولانی و دردناک حکایت داشت.

پس از گزارش کودک آزاری وحشتناک نامادری و پدر ماهشهری توسط همسایه کودکان فوق، هر دوی عاملان شکنجه کودکان با حکم قضایی بازداشت و روانه زندان شدند. کودکان فوق نیز با حکم قاضی پرونده به عموی بچه‌ها به عنوان امین موقت سپرده شدند.

حال زمزمه آزاد شدن نامادری و پدر ماهشهری از زندان با استفاده از فیش حقوقی عموی بچه‌ها و تحویل کودکان آسیب دیده از روز ششم تیرماه به گوش می‌رسد.

زخم کودکان ماهشهری هنوز تازه است و کابوس شکنجه گاه بی‌پناهی‌شان پیش چشمشان زنده و مجسم است و نقص قوانین حمایت از حقوق کودکان ممکن است آن‌ها را دوباره به والدین مجرم بازگرداند.

فاطمه، علی‌اکبر و ام‌ البنین تازه داشتند با کمک حامیان خود از روزهای تلخ و دردناک شکنجه فاصله می‌گرفتند که به دلیل نبود قوانین مستحکم و قاطع دوباره به شکنجه گران بیرحم خود سپرده می شوند.

دندانپزشک معالج کودک ماهشهری همه هزینه‌های زندگی فاطمه را تقبل کرده است
وحدت احمدی دندانپزشک معالج فاطمه که به طور داوطلبانه به ترمیم‌ دندان‌های شکسته کودک شکنجه شده ماهشهری اقدام کرده بود، با انتشار پیامی در قالب فیلم در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: من به عنوان حامی مالی فاطمه دختر ۱۲ ساله اعلام آمادگی کرده بودم که همه هزینه‌های او را تا سال‌ها بعد تقبل می‌کنم. بنابر این مشکل مالی در حمایت از کودکان بدسرپرست ماهشهری وجود نداشت.

وحدت احمدی همچنین تصریح کرد: بهزیستی این روزها مدعی است که به دلیل هزینه بالایی که برای نگهداری فاطمه و خواهر و برادرش به عموی آن‌ها پرداخت می‌شده است، امکان تامین هزینه‌های مورد نیاز این سه کودک آسیب دیده را ندارد و به همین دلیل ممکن است آن‌ها را به پدر و نامادری که با ارائه وثیقه (فیش حقوقی) آزاد شدند، تحویل بدهد.

انتشار تصاویر کودکان آسیب دیده و درد مضاعف آزادی والدین شکنجه گر به قید وثیقه
بدون تردید عقده‌ رسانه‌ای شدن شکنجه کودکان ماهشهری و انتشار تصویر آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی و شناسایی شدن و به زندان افتادن نامادری دامن کودکان فوق را می‌گیرد و خدا می‌داند که اینبار چه سرنوشت شومی در انتظار این کوچولوهای بی‌دفاع است.

در شرایطی که هنوز قانون مستحکمی برای حمایت از کودکان وجود ندارد، سلبریتی ها و مدیران موسسات خیریه باید با احتیاط و تامل بیشتری به کمک به کودکان آسیب دیده اقدام کنند تا نگرانی شرایطی چون شرایط کودکان ماهشهری جان آن‌ها را دوباره نلرزاند.

اوایل هفته جاری بود که خبر رسیدن «لایحه حمایت از حقوق کودکان» به صحن علنی مجلس شورای اسلامی در رسانه‌ها منتشر شد.

نائب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اظهار کرد: لایحه حمایت از حقوق کودکان پس از مدت‌ها به صحن علنی رسیده است و تا تصویب نهایی آن در جلسات متعدد مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.

در روزهای اخیر زمزمه تعطیلات تابستانی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به گوش می‌رسد و بنابر این لایحه حمایت از حقوق کودکان باید اینبار در انتظار به پایان رسیدن تعطیلات تابستانی نمایندگان باشد.

معلوم نیست چه سرنوشت شومی در انتظار کودکان بدسرپرست ماهشهری است و چند کودک دیگر باید قربانی بی‌مسئولیتی و مشکلات روانی والدین خود شوند تا نمایندگان برای تصویب لایحه حمایت از حقوق کودکان، با سرعت بیشتری وارد عمل شوند.

Tuesday, June 26, 2018

ضرب و شتم و شکستن دست یک کودک-مجرم در زندان رجایی شهر کرج

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۴ تیر ۱۳۹۷:  سعید احدی، کودک-مجرم محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر کرج مورد ضرب و شتم قرار گرفته و دست راست وی شکسته است.

بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، پنج‌شنبه ۳۱ خرداد ماه پس از ساعات اداری، ماموران گارد زندان رجایی شهر کرج، سعید احدی و یکی تن از دوستانش را با باتون و لوله‌های پلاستیکی آب مورد ضرب و شتم قرار دادند و درپی این موضوع دست راست سعید شکسته است.


یک منبع مطلع در این خصوص به سازمان حقوق بشر ایران گفت: "سعید به نگهبانی مراجعه کرده بود و تنها درخواستش این بود که وی را به انفرادی بفرستند چون این روزها حال خوبی نداشت و نمی‌توانست شلوغی داخل بند را تحمل کند. اما بجای اینکه به خواسته وی رسیدگی کنند، افسر نگهبان به نام کرمی به گارد زنگ میزند و گارد هم ابتدا با شوکر الکتریکی و سپس با باتون و لوله پلاستیکی آب سعید و دوستش را ضرب و شتم می‌کنند."

ویدیوی دریافتی سازمان حقوق بشر از زندان رجایی‌شهر کرج که در آن سعید احدی دست شکسته‌اش را نشان می‌دهد

بنا بر تماسی که سازمان حقوق بشر ایران با خانواده سعید احدی داشت، وی متولد ۲۵ خرداد سال ۱۳۷۲ است و اواخر بهمن ماه سال ۱۳۸۸ در طی یک نزاع خیابانی با دوستش در پاسگاه نعمت آباد مرتکب قتل شده است. این بدان معناست که سعید در هنگام قتل ۱۷ سال سن داشته و مشمول ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی جدید که از سال ۱۳۹۲ به تصویب رسید می‌شود.

وکیل این کودک-مجرم بارها بر اساس ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی جدید، درخواست اعاده دادرسی را مطرح کرده، که هربار به دلایل نامعلومی رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی وی به تعویق افتاده است.

لازم به یادآوری است که، پیمان نامه حقوق کودک که ایران نیز از امضا کنندگان آن بشمار می‌رود به صراحت بیان می‌کند که اعمال مجازات اعدام و محکومیت‌های طولانی مدت در مورد کودکان نباید اعمال شود.

در سال ۲۰۱۷ دستکم پنج کودک-مجرم در زندان‌های ایران اعدام شدند. همچنین در ماه ژانویه سال جاری نیز دستکم سه کودک-مجرم در زندان‌های مختلف ایران اعدام شدند.

مهدی خزائیان، کودک-مجرم کانون اصلاح و تربیت گرگان در صف اعدام

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ تیر ۱۳۹۷: مهدی خزائیان، کودک-مجرمی است که حکم اعدام وی در دیوان عالی کشور به تأیید رسیده و هم اکنون در کانون اصلاح و تربیت گرگان در انتظار اجرای حکم اعدام به سر می‌برد.

بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، مهدی خزائیان، که در کودکی مرتکب قتل عمد شده است، هم اکنون در کانون اصلاح و تربیت گرگان در انتظار اجرای حکم اعدام به سر می‌برد.


مهدی که طبق اسناد هویتی، متولد ۲۹ آبان ماه سال ۱۳۷۸ است، در تاریخ ۲۳ اسفند ماه ۱۳۹۴ یعنی زمانی که ۱۶ سال سن داشته است، در گرگان به اتهام ارتکاب به قتل بازداشت شده است. بستگان این کودک-مجرم میگویند درگیری خیابانی که منجر به قتل "امیرحسین- ب" ۱۹ ساله شده یک دعوای دست جمعی بوده است، و مشخص نیست دقیقاً چه کسی ضربه کشنده را به مقتول را وارد کرده است.

در دادنامه‌ای که یک نسخه از آن در اختیار سازمان حقوق بشر ایران قرار گرفته است ذکر شده: "دادگاه متهم را جهت تعیین رشد فکری و عقلی (با توجه به سن وی که در زمان وقوع بزه ۱۶ ساله بوده است) به کمیسیون پزشکی معرفی کرده است (صفحه ۱۷۰) که نظریه مورخ ۱۷/۱۱/۱۳۹۵ کمیسیون پزشکی قانونی حاکی است (در حال حاضر شواهدی از اختلال روحی و روانی در وی مشاهده نمی‌گردد و با عنایت به اظهارات وی در خصوص شرح ما وقع و آگاهی کامل وی به شرایط ارتکاب جرم به نظر می‌رسد در تاریخ ۲۴/۱۲/۱۳۹۴ در شرایط مناسب روحی بوده و تحت تأثیر الکل نبوده است و از رشد و کمال عقلی برخوردار بوده است)."

در نهایت مهدی خزائیان به دلیل شرب خمر، شرکت در نزاع دست جمعی و قتل عمد به ۸۰ ضربه شلاق، سه سال زندان و قصاص نفس (اعدام) محکوم شد و دیوان عالی کشور نیز این حکم را تأیید کرد.

این در حالی است که، ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی جدید که از سال ۱۳۹۲ به تصویب رسید به قضات این اختیار را می‌دهد تا برای کودکانی که ماهیت جرم و یا حرمت آن را ندانند و درک نکنند، قصاص صادر نکنند.

لازم به یادآوری است که، پیمان نامه حقوق کودک که ایران نیز از امضا کنندگان آن بشمار می‌رود به صراحت بیان می‌کند که اعمال مجازات اعدام و محکومیت‌های طولانی مدت در مورد کودکان نباید اعمال شود.

سازمان حقوق بشر ایران از جامعه جهانی میخواهد تا برای لغو اعدام کودک-مجرمان در ایران تلاش کنند.

در سال ۲۰۱۷ دستکم پنج کودک-مجرم در زندان‌های ایران اعدام شدند. همچنین در ماه ژانویه سال جاری نیز دستکم سه کودک-مجرم در زندان‌های مختلف ایران اعدام شدند.

گفتنی است، هم اکنون تلاش‌هایی برای جمع آوری مبلغی که خانواده شکات مهدی خزائیان برای اعلام رضایت خواسته‌اند در جریان است. از آنجا که این کودک-مجرم در هنگام بازداشت و رسیدگی قضایی موفق به داشتن وکیل تعینی نشده است، سازمان حقوق بشر ایران از وکلای حقوق بشری که حاضرند داوطلبانه موارد مربوط به کودک-مجرمان را بر عهده بگیرند دعوت می‌کند تا به یاری این زندانی محکوم به اعدام برخیزند.

دانشور: مسئولان حساسیت کافی نسبت به آسیب در حال رشد کودکان کارگر ندارند / تهران، مشهد و کرج در صدر بیشترین تعداد کودکان کار


یک فعال اجتماعی در خصوص کودکان کار گفت: «در یکی از بندهای لایحه حمایت از کودکان که همچنان تصویب شدن یا نشدن آن بلاتکلیف است برای خبرنگاران و مستندسازان انتشار اخبار گزارش های کودک آزاری مجازات درنظر گرفته شده اما برای کودک آزاران تاکید بر مجازات سنگین وجود ندارد. »

به گزارش فانوس،  کودکان کار به کودکان کارگری گفته می‌شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند که این امر آن‌ها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربهٔ دوران کودکی بی‌بهره می‌سازد و سلامت روحی و جسمی آن‌ها را تهدید می‌کند. کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی فعالیتی استثماری تلقی می‌شود.


و اما بد نمی شود اگر   پلیس راهنمایی و رانندگی به مدت یک روز  مسیرهای ویژه  تردد مسئولانی که باید نگاه ویژه به معضلات اجتماعی داشته باشند را باز نکند تا این عزیزان  برای رفت‌وآمد خود ساعاتی در شهر پشت چراغ قرمزها متوقف شوند و ببینند آنچه باید دیده شود و لکه سیاه آن از قلب جامعه پاک شود .  مشکلاتی به طور اخص  برای کودکانی که زیر سلطه کار، انواع آزارها را متوجه می‌شوند و هرروز هم  برآمارشان افزوده می شود و  نوع فعالیتشان گسترده تر و بیشتر.

 هربار  که از سه نهاد مربوطه  ( بهزیستی، شهرداری، نیروی انتظامی) مسئول به ساماندهی کودکان کار در مورد چرایی حل نشدن این آسیب اجتماعی پرسیده می شود  تقصیر را همچون توپی در زمین دیگری می اندازند و حکایت این معضل اجتماعی که هر روز مقابل چشمان شهروندان رشد می یابد در میان این  انداختن توپ  به زمین یکدیگر همچنان از ده ها سال پیش تاکنون ادامه دارد .

حال برای دانستن چرایی لاینحل ماندن این آسیب اجتماعی و هرروز بزرگتر شدن آن  با یک فعال حوزه کودکان به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می خوانید:

فاطمه دانشور – عضو سابق شورای شهر تهران و فعال اجتماعی  در پاسخ به این سوال که چرا یک نهاد متخصص و متمرکز موظف به ساماندهی کودکان کار نیست و نمی شود  و همچنین از ساختمان‌های پر تعداد خالی و بلا استفاده  مانده در تهران که همین چند روز پیش از آمار بی شمار آنها عضو شورای شهر پایتخت خبر داده بود  برای ساماندهی و اسکان  این دسته از کودکان کار به اضافه کودکان بدسرپرست و بی سرپرست  استفاده نمی‌شود تا در جامعه از سوی افراد سودجو مورد انوع  آزارها   قرار نگیرند بیان کرد: «به لحاظ قانونی امکان پذیر نیست که از این ساختمان ها برای اسکان و پناه دادن به این کودکان استفاده شود ، قانون این اجازه  را نمی‌دهد و همچنین تا زمانی که ضعف قانونی در این خصوص وجود دارد روایت تلخ کودکان کار هم   ادامه خواهد داشت. بخشی از کم کاری‌های بهزیستی به ضعف قوانین موجود باز می‌گردد؛ برای مثال زمانی که کودک درحال کار را  از سر چهارراه ها و خیابان ها جمع می کنند، خانواده کودک  تنها تعهد می‌دهد و بعد از تعهد کتبی ،کودک به خانواده بازگردانده می‌شود و فردا همان روز دوباره به چرخه کودکان کار بازمی گردد. علت این بازگرداندن ضعف قوانین موجود است که باید هرچه سریع‌تر قوانین مربوط به کودکان تقویت شود.»

* خبرنگاران اجتماعی مجازات می شوند کودک آزار نه !

وی در پاسخ به این سوال که چرا  چندین دهه است که آسیبی به نام کودکان کار در جامعه ایرانی مطرح است ولی هنوز راه حلی برای پاک کردن این آسیب از اجتماع پیدا نشده است گره اصلی کار کجاست  بیان کرد: «اعضای مجلس در تمام این دهه ها حساسیت  مسئله را درک نکردند و نمایندگان مسئول در این حوزه ، اشرافیت کافی نسبت به مسئله ندارند؛ این موضوع را می‌توان از راه حل‌هایی که ارائه داده شده است  متوجه شد. راه حل‌هایی که در خصوص مشکلات کودکان ارائه می‌ شود  نشان دهنده درک نکردن مسئله است. باید درهای مجلس به روی فعالان حوزه کودکان که سال‌هاست در این خصوص فعالیت می‌کنند باز شود چرا که در طول زمان دولت‌هاو نمایندگان تغییر می‌کنند اما ان جی اُ ها بوده‌اند و هستند و ابعاد این آسیب اجتماعی  را به درستی درک کرده‌اند. نمایندگان مجلس اگر از نظرات فعالان حوزه کودکان  استفاده کنند راه حل ریشه‌ای برای رفع این معضل پیدا می شود زیرا اعضای سازمان های  مردم نهاد سال هااست به طور مستمر و از نزدیک در تلاش برای یافتن راهی برای گذر بحران کودکان کار هستند و راهنمایی خوبی برای نمایندگان می توانند باشند. لایحه حمایت از کودکان مدت‌هاست که معطل مانده و گزارشی هم که در خصوص این لایحه ارائه شده  نشانگر این است که حتی اگر  لایحه به سرانجام هم برسد آنچنان که باید و شاید مشکلی را حل نمی کند و علت آن هم از آنجا است که تدوین کنندگان آن اشرافیت کافی بر این معضل ندارند . جالب است در یکی از بندهای لایحه حمایت از کودکان که همچنان هم تصویب شدن یا نشدن آن بلاتکلیف است برای خبرنگاران و  مستندسازان انتشار اخبار گزارش های  کودک آزاری مجازات درنظر گرفته شده اما برای کودک آزاران  تاکید بر مجازات سنگین وجود ندارد. اکثریت کودکان کار خانواده دارند و براساس قوانین مردسالارانه موجود نمی‌توان فرزند را از پدر جدا کرد؛ پدر بارها و بارها تعهد می‌دهد و سپس فرزند خود را بازپس می‌گیرد و مجدد آن را سر کار خواهد فرستاد و در نهایت موظف به پرداخت جرائم نقدی  (زیر یک میلیون تومان) خواهد شد.»

*ترس خانواده علت افزایش آمار تعرض

دانشور با اشاره به این موضوع که بخش اعظمی از کودکان کار کودکان افغان  هستند، گفت: «همین مسئله را بغرنج می کند چون این کودکان از حقوق کافی دربرابر  قوانین موجود ایران برخوردار نیستند؛  کشورهای پیشرفته در خصوص مهاجران و پناهندگان حداقل‌های رفاهی را درنظر می‌گیرند اما در ایران خبری از این حرف‌ها نیست و طبیعی است زمانی که اتفاقی (تجاوز، آزار و اذیت، دزدیده شدن و ...) برای این دسته از  کودکان رخ می‌دهد، خانوده‌ها از ترس برگردانده شدن و بازگشت به افغانستان گزارشی به کلانتری ارائه نمی‌دهند در نهایت پرونده‌ای تشکیل نمی‌شود و رسیدگی صورت نخواهد گرفت، همچنین آن‌هایی هم که کارت اقامت دارند حداقل مداخلات برایشان انجام می‌شود.»

*تصمیم احمدی نژاد عامل رشد معضل کودکان کار

وی در ادامه افزود: «همیشه همه‌ی مشکلات و آسیب‌های اجتماعی را به گردن بهزیستی می‌اندازیم در صورتیکه روش نادرستی است. بدنه‌ی بهزیستی با این تعداد از نیروی انسانی  کشش این همه بار و توانایی حل مشکلات  را ندارد. اشتباه بزرگ این بود که احمدی نژاد یک وزارت نوپا را با وزارتی دیگر ادغام کرد و همه معضلات اجتماعی در یک معاونت اجتماعی خلاصه شد. آقای ربیعی رویکرد کار دارد و رویکرد اجتماعی ندارد و همچنین انتصابات در این حوزه هم افرادی هستند که در حوزه اجتماعی تبحر ندارند؛ چندین سال است  که روسای سازمان بهزیستی پزشک هستند و معاونت اجتماعی وزارتخانه فردی است که اقتصاد خوانده؛ همین موضوعات موجب می‌شود که این مشکل بزرگ نتواند راهکار پیدا کند.»

*13 هزار کودک کار طبق آمار سال 89

دانشور در پاسخ به این سوال که چه تعداد کودک کار در تهران وجود دارند، بیان کرد: «آخرین مطالعه‌ای که در سال 89 انجام شد و به روز هم نشده آمار 13 هزار نفر کودک را نشان داد اما در طول چند سال اخیر این آمار افزایش پیدا کرده است. پرجمعیت‌ترین شهرها هم از نسبت وجود کودکان کار به تهران، مشهد و کرج اختصاص یافته است.»

*انتخاب ها با نگاه  تخصصی باشد نه سیاسی

وی با بیان این مطلب که به اکثر کودکان کار تجاوز می‌شود و معتاد، مبتلا به بیماری ایدز هستند و سو تغذیه دارند، بیان کرد: «بسیار تلاش شد تا زنان با تعداد بیشتری به مجلس فرستاده شوند تا به مشکلات کودکان و زنان رسیدگی شود؛ جنس زن باید نسبت به موضوع زنان، کودکان ومادران حساس‌تر باشد اما در عمل شاهد هیچ اتفاق خاصی نبودیم. علت این است  که افرادی که  لیست‌های انتخاباتی را می‌چیدند سیاسی فکر کردند  و نگاه سیاسی قالب در چیدمان لیست‌ها و فرستادن افراد به مجلس وجود داشت؛ همین موضوع موجب شد که تخصص شهید شود. نباید تنها نگاه سیاسی در انتخاب ها وجود داشته باشد زیرا  نتیجه  نگاه سیاسی به همه عملکردها و جایگاه ها  رخ ندادن هیچ اتفاق خاصی در کشور  می‌شود.»

جست‌وجوی هویت گمشده میان زباله‌ها


۰۳ تير ۱۳۹۷
«نداشتن شناسنامه» یا مدرکی که هویتشان را نشان دهد دغدغه‌ای است که کار و زندگی را برای بسیاری از بچه‌های زباله‌گرد سخت کرده است. زباله‌گردی کودکی که با وجود ایرانی بودن مادرش نتوانسته صاحب شناسنامه‌ای ایرانی شود مسئله‌ای است که کودکان‌کار زیادی مانند او را درگیر کرده است. شعار سال: چند دسته‌اند. عده‌ای از آن ها ایرانی و عده‌ای دیگر نیمه ایرانی‌اند. یعنی مادری ایرانی دارند و پدری خارجی. کسی دقیقاً نمی‌داند تعدادشان در پایتخت چند نفر است اما تقریباً سر هرچهارراه یا محل‌های پر رفت‌وآمد تجاری حضوری فعال دارند.
غیر از این کودکان گروهی دیگر هم هستند که پدر و مادری خارجی دارند و آزادانه در خیابان‌ها زباله‌گردی و تکدی‌گری می‌کنند. ممکن است که این کودکان هرکدام دغدغه‌های خاص خود را داشته باشند اما همه آنها با یک مشکل مشترک دست و پنجه نرم می‌کنند. «نداشتن شناسنامه» یا مدرکی که هویتشان را نشان دهد دغدغه‌ای است که کار و زندگی را برای بسیاری از آن ها سخت کرده است. زباله‌گردی کودکانی مانند «بسیم» که با وجود ایرانی بودن مادرش نتوانسته صاحب شناسنامه‌ای ایرانی شود مسئله‌ای است که کودکان‌کار زیادی مانند او را درگیر کرده است. نداشتن شناسنامه برای بسیم به معنای محروم شدنش از همه حقوق شهروندی است که همه کودکان همسن و سال او از آن بهره‌مندند. بسیم را حین زباله‌گردی در خیابان‌های منطقه پن دیدم و بعد از آشنایی با مشکلاتی که دارد از مسئولان درباره چگونگی رفع مشکلات کودکانی مانند او پرسیدیم. آمارهای اعلام شده مسئولان نشان می‌دهد سالانه 480 کودک بی‌هویت در پایتخت به دنیا می‌آیند. نداشتن اوراق هویتی سبب شده است که این کودکان در سال‌های پس از تولد خود با مشکلاتی مواجه شوند. اغلب کودکان‌کار خارجی با این مشکل مواجه‌اند که پیگیری برای برطرف کردن مسائلشان را سخت می‌کند. بچه‌هایی که بیشتر یا افغانستانی‌اند یا پاکستانی و این اواخر تعدادی هم سریلانکایی. اهالی منطقه پنج در شهرک نفت، معین و خیابان سیمون بولیوار هر روز این بچه‌ها را که مشغول زباله‌گردی‌اند می‌بینند. «‌‌بسیم» 15ساله یکی از همین بچه‌هاست که مدرک هویتی ندارد و بی‌هویت بودنش‌کاری بهتر از زباله‌گردی برایش به ارمغان نیاورده است. چهره‌اش نشان می‌دهد اهل یکی از کشورهای همسایه است اما سفت و سخت می‌گوید ایرانی است. دلیلش را تولدش در یکی از بیمارستان‌های پایتخت می‌داند و با جسارتی مثال‌زدنی می‌گوید اصیل‌تر از تهرانی‌های دیگر است. نداشتن شناسنامه و هویت مشخص، بزرگ‌ترین سد سر راه او و کسانی است که یا غیر‌مجاز وارد ایران شده‌اند یا پدرشان غیرقانونی به کشور آمده است. براساس قوانین، اتباع خارجی مجاز می‌توانند در داخل کشور ازدواج کنند و سند ازدواج با تبعه ایرانی بگیرند. پدر بسیم غیرمجاز وارد ایران شده و ازدواجش ثبت نشده است. نداشتن سند هویت، مشکلات زیادی را برای بسیم و خواهران و برادرانش ایجاد کرده است: «هر جا می‌روم ضامن می‌خواهند و کارت شناسایی. نه من و نه خواهر و برادرانم هیچ‌کدام کارت شناسایی و ضامن نداریم که بخواهیم جایی کار کنیم. زباله‌گردی، تکدی‌گری و دستفروشی تنها‌کاری است که می‌توانم انجام بدهم.» نداشتن شناسنامه یعنی اینکه بچه‌ها سواد ندارند و از حق تحصیل محرومند. هرچند در سال‌های اخیر با فرمان مقام معظم رهبری بچه‌های افغانستانی اجازه تحصیل پیدا کرده‌اند اما، بسیم و بچه‌های خانواده وقت نداشته‌اند درس بخوانند چون باید خرج خانواده را جور می‌کردند. حکایت بسیم که 4 سال است در منطقه5، خیابان‌های معین و نفت را برای پیدا کردن زباله‌های قابل بازیافت زیر و رو می‌کند، داستان امروز و دیروز نیست. یک زباله و لبخندی از سر ناچاری بسیم که قد و قامت چندان بلندی ندارد خیلی جسور‌تر و خشن‌تر از همسن و سال‌های خود به نظر می‌رسد. او میل چندانی به حرف زدن ندارد. شاید دلیل این بی‌میلی برخوردهای بدی است که با افرادی مانند او شده است: «چرا سؤال می‌کنید؟ من از دردسر خوشم نمی‌آید. هر بار که سؤال و جواب می‌کنند باید کمتر آفتابی بشوم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد و بتوانم دوباره کار کنم. اگر کمک نمی‌کنید، مزاحم نشوید و بگذارید کارم را بکنم.» هنوز این حرف از دهان بسیم خارج نشده که برای پیدا کردن زباله تا کمر داخل یکی از سطل‌های فلزی خم می‌شود و با دستانی که دست‌کشی از آن محافظت نمی‌کند، زباله‌ها را زیر و رو می‌کند. پیدا کردن شیشه نوشابه‌ای کوچک خوشحالش می‌کند و شیشه را در گونی که چند برابر بزرگ‌تر از قد و وزنش است می‌گذارد. کنار تحمل بوی بد زباله‌ها، جست‌وجو میان انبوه آشغال‌هایی که مملو از شیرابه و عامل بیماری‌های عفونی است کار راحتی نیست. به دست‌های بسیم که نگاه می‌کنم می‌بینم که از سیاهی به رنگ قیر در آمده است. می‌پرسم نمی‌ترسی که این زباله‌ها سلامتی‌ات را به خطر بیندازند؟ نگاه تلخی می‌کند و با صدایی که به سختی شنیده می‌شود می‌گوید: «می‌ترسم اگر کارم را درست انجام ندهم، آخر شب پولی را که برای گذران زندگی، پرداخت اجاره و... باید جور کنم، دستم را نگیرد. سلامتی آخرین چیزی است که به آن فکر می‌کنم.» مشکل افرادی مانند بسیم فقط این نیست. شاید موضوع سلامتی حکایت صنمی است که یاسمن میان آن گم شده است. حمایت از کودکان‌کار بی‌هویت امکانپذیر نیست «بخشی از کودکانی که زباله‌گردی می‌کنند از سوی برخی مراکز به کار گرفته شده‌اند. این موضوع را در قالب بازرسی کار اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی پیگیری می‌کنیم. از شهرداری به‌عنوان متولی خدمات شهری خواسته‌ایم لیست پیمانکارانی را که در حوزه تفکیک پسماند فعالیت می‌کنند ارائه کند تا فعالیت پیمانکاران از سوی بازرسان بررسی شود.» رئیس اداره امور حمایتی و آسیب‌های اجتماعی اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی تهران است می‌گوید بچه‌های زباله‌گرد را به این راحتی نمی‌توان از ادامه کارشان منصرف کرد: «می‌دانیم که امکان جلوگیری از فعالیت کودکان‌کار وجود ندارد. تلاش داریم پیمانکارانی را که بچه‌ها برای آن ها کار می‌کنند آموزش دهیم. برای کمک به کودکان کار، مطالعاتی برای تأمین کالاهای بهداشتی و در دسترس قرار دادن این کالاها برای کودکان انجام شده است تا با استفاده از این اقلام زمینه برای افزایش بهداشت بچه‌ها فراهم شود. برای تحقق این هدف از تشکل‌های مردم‌نهاد فعال در حوزه کودکان کمک گرفته می‌شود.» به گفته «فاطمه‌جاهدی»‌درصد بالایی از کودکان‌کار در خیابان‌های شهر را اتباع خارجی تشکیل می‌دهند: «براساس آمارهای موجود 85‌درصد کودکان کار، خارجی و بیشتر افغانستانی هستند. 15‌درصد دیگر را کودکان‌کار با تابعیت ایرانی شکل می‌دهند. علاوه بر این، 70‌درصد کودکانی که دست به تکدی‌گری می‌زنند نیز تابعیت ایرانی ندارند، سازمان بهزیستی نمی‌تواند از آنها حمایت کند. برای برطرف کردن مشکلاتی که برای حمایت از کودکان خارجی داریم، اداره اتباع و مهاجران خارجی استانداری باید به موضوع ورود و ‌ساز وکارهای لازم را برای حمایت از این بچه‌ها تعیین کند.» مشکل بی‌هویتی کودکان‌کار برطرف می‌شود تولد کودکان بی‌هویت در پایتخت موضوعی است که نگرانی‌های بسیاری را در پی داشته است. آمارهایی که از تولد هفته‌ای 10 کودک بی‌هویت ارائه شده است، مسئولان را به این باور رسانده که باید کار پیشگیرانه‌ای برای جلوگیری از ادامه این وضع انجام دهند. شاید به همین دلیل است که شعبه‌ای خاص در دادگستری برای این موضوع در نظر گرفته شده است. مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری تهران در این‌باره می‌گوید: «موضوع کودکان بی‌هویت در تهران جدی است. هرهفته در بیمارستان‌های تهران 10 کودک بی‌هویت متولد می‌شوند. این موضوع باید ساماندهی شود چراکه ادامه این روند جنبه‌های امنیتی و اجتماعی برای شهر دارد.» حرف‌های «ثریا شارقی» نشان می‌دهد که تصمیماتی برای جلوگیری از تولد کودکان بدون شناسنامه در پایتخت اتخاذ شده است. تصمیماتی که اگر اجرایی شود می‌تواند کمک شایانی به پایان دادن موضوع تولد نوزادان بی‌هویت در پایتخت کند: «تصمیم گرفته شده است که در هر بیمارستانی که کودکی بدون هویت متولد می‌شود، اطلاعات فردی مادر کودک از سوی مددکار جمع‌آوری و به شکل موقت، هویتی به کودک داده شود. پس از تشکیل پرونده در بیمارستان، مادر و کودک همراه مددکار به دادسرای شعبه 25 ارجاع می‌شوند تا در این‌باره تصمیم گرفته شود.» او ادامه می‌دهد: «پس از بررسی موضوع از سوی قاضی، در صورتی که قاضی شعبه به این نتیجه برسد که برای بچه شناسنامه صادر شود، شناسنامه نوزاد با هویت مادر صادر می‌شود. اگر دادگاه به این نتیجه نرسد که برای بچه شناسنامه صادر شود، براساس اطلاعات موجود، هویتی نیم‌بند برای بچه تعیین می‌شود تا کودک در آینده با مشکلی مواجه نشود.» او تأکید می‌کند که این موضوع در شرایطی اتفاق می‌افتد که مادر ایرانی باشد. یادداشت اعطای شناسنامه به کودکان نیمه‌ایرانی امکانپذیر شده است عبدالله مقصودی‌فر، مدیرکل ثبت احوال تهران گفت : سازمان ثبت احوال، وظیفه صدور شناسنامه برای هریک از اتباع ایرانی را برعهده دارد. علاوه بر این در شهرهای بالای 500 هزار نفر جمعیت، ثبت احوال وظیفه ثبت ولادت نوزادان اتباع خارجی مجاز ساکن در ایران را برعهده دارد و باید بر اساس قانون نسبت به اعطای برگه ولادت به این دسته از نوزادان اقدام کند. اما این موضوع را نباید ملاک عمل برای صدور شناسنامه ایرانی به این دسته از نوزادان قرار داد. اداره کل ثبت احوال نمی‌تواند به اتباع خارجی شناسنامه ایرانی بدهد مگر اینکه ثابت شود نوزاد ایرانی است که برای اثبات آن باید روش‌هایی که در قانون پیش‌بینی شده است، پیموده شود. با مذاکراتی که میان اداره کل ثبت احوال و شعبه 25 دادسرا، به‌صورت ویژه به این قبیل پرونده‌ها رسیدگی می‌کند، چندین راهکار در نظر گرفته شده است. یکی از راهکارهای پیش‌بینی شده استقرار نماینده اداره کل ثبت احوال در دادسرای شعبه 25 است که بلافاصله پس از ارجاع مادر و نوزاد به دادسرا، با استفاده از اطلاعات ارائه شده از سوی مددکار بیمارستان، استعلام‌های لازم برای صدور شناسنامه انجام می‌شود. روش دومی که برای تسهیل در امور پیش‌بینی شده است این است که با نظر دادسرا، افرادی که از اقوام نوزاد محسوب می‌شوند مانند عمه، دایی و خاله می‌توانند گواهی ولادت را به شرط اینکه از بهزیستی به اداره ثبت معرفی شوند، دریافت کنند. در این راستا، سال 1395تعداد 39 جلد و سال 1396 تعداد 56 جلد شناسنامه برای بچه‌های بی‌هویتی که از سوی سازمان بهزیستی معرفی شده‌اند، صادر شده است. متأسفانه نمی‌توان اطلاعات دقیق در مورد محله‌هایی که بچه‌های بی‌هویت در آن سکونت دارند ارائه کرد چرا که ارائه شناسنامه‌هایی که تاکنون برای بچه‌های بی‌هویت صادر شده است مبتنی بر نشانی سازمان بهزیستی یا دادسراست. شاید به این دلیل باشد که نمی توانیم منطقه ای از پایتخت را به عنوان نقطه اصلی آسیب حضور این کودکان و تولد آنها معرفی کنیم.

ماجرای دردناک کودکان شب‌کار پایتخت/ مردم شب‌ها مهربانتر و دست و دلبازترند

ناگفته هایی تلخ و دردناک از زندگی کودکان کار پایتخت در شیفت شب را در این گزارش بخوانید.
به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ خیابان‌های طولانی و شلوغ پایتخت رفته رفته از حضور مردم و  ماشین‌های آن‌ها خلوت می‌شد و خورشید هم پشت کوه‌هایی می‌رفت که همیشه در نقاشی‌های کودکانه به رنگ قهوه‌ای کشیده می‌شدند.

عصر هر روز پایان شیفت کاری بسیاری از مردم، درست همزمان است با شروع شیفت کاری عده‌ای دیگر که به مشاغل مختلف مشغول هستند و برای انجام کاری خانه را ترک می کنند.


در کش و قوس غروب خورشید و سربرآوردن ماه از گوشه‌ای از آسمان، عده‌ای از کودکان بدسرپرست و یا بی‌سرپرست شهر تهران به نام کودکان کار  راهی خیابان‌های بی سر و تهی می‌شوند که هزاران خطر در کمین آن‌ها قرار دارد. در میان این کودکان هم دختران کوچک و کم سن و سال به چشم می‌خورد و هم پسر بچه‌های قد و نیم قد حضور دارند.

کودکان شیفت شب یا اسپند دود می‌کنند و بلاگردان دخترها و پسرهای جوان شب‌گرد پایتخت می‌شوند و از آنها پول می گیرند و یا با در دست داشتن بطری و اسفنج و لنگ‌های قرمز قدیمی، شیشه ماشین پاک می‌کنند؛ درست در ساعتی که همه بچه‌های هم سن و سالشان با قصه های شخصیت های محبوب خود، از زبان پدر و مادر گرم خواب هستند.

ماجرای کودکان کار شیفت شب پایتخت/مردم شب‌ها مهربانتر و دست و دلباز ترند

تعرض به کودکان کار قابل انکار نیست
موضوع  تعرض و آزار جنسی  کودکان کار حکایتی تلخ و اندوهناک و البته غیرقابل انکار است و  مسئله ای است که مسئولان و متولیان حوزه کودکان کار باید برای مراقبت از آنها و همچنین جلوگیری از فراگیر شدن آن تلاش کنند.

رضا قدیمی مدیرعامل اسبق سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران سال گذشته آمار تعرض به کودکان کار را آماری 90 درصدی خواند و از طرف دیگر فعالان و  آسیب شناسان اجتماعی معتقدند که بیش از 50 درصد کودکان کار و خیابان مورد اذیت و آزار جنسی واقع می شوند.

ضرورت آموزش های خودمراقبتی به کودکان کار و آگاه سازی آن ها از خطرات احتمالی که این کودکان را مورد تهدید قرار می دهد، موضوعی مهم است که تلاش مضاعف مسئولان امر را در حمایت از کودکان کار و خیابان می طلبد.

ماجرای کودکان کار شیفت شب پایتخت/مردم شب‌ها مهربانتر و دست و دلباز ترند

از فال فروشی تا گدایی بر سر چهارراهها
حمید پسرک سبزه رو و لاغر اندامی است که به گفته خودش، هر شب به همراه برادر و پسر عموهایش از محله امامزاده حسن (ع)، هر شب برای کار به میدان ولیعصر می‌آید.

حمید و دوستانش همه لوازم مورد نیاز بساط کاری‌شان را در یک کوله پشتی مشترک می‌آورند و مسئولیت جابجایی و آوردن و بردن کوله پشتی هر شب با یک نفر است.

او می‌گوید: «من از ۴ سالگی در خیابان ها کار می‌کنم و همه جور کاری مثل فروش دستمال کاغذی، فال فروشی، شیشه پاک کنی و حتی گدایی هم انجام داده‌ام. مدتی را روزها کار می‌کردم و با تاریک شدن هوا به خانه می‌رفتم و در آن مدت درآمدم اگر چه خوب نبود اما پدر و مادرم راضی بودند. مدتی پیش یکی از دوستانم پیشنهاد داد که اگر شب ها سرکار برویم درآمدمان بیشتر خواهد شد. انگار مردم تهران شب‌ها مهربان‌تر و دست و دلبازتر می‌شوند و بیشتر دلشان به حال کودکان کار می‌سوزد. به همین دلیل الان حدود یک سال است که با تاریک شدن هوا به بیرون می‌آییم و تا ساعت ۳ نیمه شب در خیابان ها کار می کنیم.»

حمید که به گفته خودش ۱۳ سال دارد، پاییز امسال که بیاید به کلاس چهارم می‌رود و البته جثه درشت و سن شناسنامه‌ای اش به کلاس چهارمی ها نمی‌خورد؛ علتش هم بازماندگی ۴ ساله او از تحصیل به دلیل اعتیاد پدر و غیبت های طولانی مادر در خانه  است.

او می‌گوید: «پدرم اعتیاد دارد و از وقتی که یادم می آید از صبح تا شب را بیرون از خانه گذرانده ام؛ تا چند سال پیش که کوچکتر بودم، به همراه پدرم سرکار می‌رفتم؛ اما در حال حاضر خودم می‌آیم و می‌روم و تقریبا همه خیابان‌های تهران را بلدم.»

حمید در مورد خانواده اش اینطور می‌گوید: «من 4 خواهر و برادر دیگر هم دارم. یک خواهر و دو برادرم مثل خودم کار می کنند و همه ما هر پولی را که طی روز جمع می کنیم، آخر هر روز به پدرمان تحویل می دهیم.»

او با ناراحتی به دختران سر چهارراه اشاره می کند و می گوید: «گاهی برخی از ماشین های گذری به بهانه خرید ساندویچ، بستنی و یا دادن پول به بچه ها به ویژه به دختران،آن ها را سوار ماشین خود می کنند و به این بهانه از آن ها سوء استفاده می کنند.»

ماجرای کودکان کار شیفت شب پایتخت/مردم شب‌ها مهربانتر و دست و دلباز ترند

ناپدری بیرحمی که دخترک 3 ساله را به کار در خیابان ها وادار کرد
آتنا دختر 12 ساله ای است که در همان محدوده ای که حمید و دوستانش مشغول به کار هستند کار می کند و البته آنطور که  آتنا می گوید به همراه خواهر کوچکترش و به فرمان ناپدری اش در بیرون از خانه کار می کند.

آتنا هیچگاه به مدرسه نرفته است و پدرش را  که او هم به مصرف شیشه اعتیاد داشته است در 3 سالگی از دست داده و  مادرش دوباره  با مردی افغان ازدواج کرده است که او هم از همسر اول خود 2 پسر 10 و 12 ساله دارد.

او از شروع به کار خود در خیابان های شهر اینطور می گوید: نه قد من به شیشه های ماشین می رسید و نه جرات در دست گرفتن اسپند دودکن را داشتم اما ناپدری ام مرا به انجام این کارها مجبور می کرد و چون مادرم مخالفتی نداشت، همیشه از طرف آنها مجبور به کار می شدم.»

آتنا می گوید: «خیلی دلم می خواست به مدرسه بروم اما سهم من و دختران و پسران بی کسی مثل من، حسرت رفتن به مدرسه و باسواد شدن است و اگر روزی کسی در خیابان های شهر بلایی سر ما بیاورد هیچ کس هوایمان را ندارد و مراقب ما نیست.»

کودکان کار و خیابان چه آنهایی که در طول روز در خیابان های شهر کار می کنند و چه دختران و پسران کوچک و کوتاه قامتی که کارگران کوچک شیفت شب پایتخت شده اند، در معرض خطرات بسیاری قرار دارند. اگر مسئولان ساماندهی کودکان کار و خیابان تنها برای ساعتی از پشت میز خود بیرون بیایند، خواهند دید که این نان آوران کوچک با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند.

پدر دانش آموز ۱۵ ساله کوهدشتی؛ دخترم را برای تحصیل به مدرسه فرستادم، نه میدان جنگ

۱۳۹۷/۰۴/۰۳
فاطمه بر اثر انفجار در یکی از دبیرستان‌های کوهدشت آسیب دیده‌ است. ۱۵ سال دارد و حالا با یک دست، یک چشم و یک پا زندگی می‌کند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از تسنیم، دست‌ راست را زیر پتو پنهان کرده است. جای خالی دستش که ۱۱۷ روز پیش قطع شده، باندپیچی شده‌ است. اثر ترکش و سوختگی حادثه روی بدنش است، همان حادثه‌ای که اسفند سال گذشته او را خانه‌‌نشین زخم ‌و سوختگی کرده‌است. سه‌شنبه ۸ اسفند۹۶ بود که انفجاری در دبیرستان حجاب کوهدشت رخ داد.

دود و آتش راهروی دبیرستان را گرفته‌بود. صدای مهیب انفجار دانش‌آموزان را سرجایشان میخکوب کرد. فاطمه همراه با ۲ نفر از همکلاسی‌هایش به‌درخواست معلم پرورشی می‌خواستند برگه‌هایی را به تابلوی دبیرستان نصب کنند که شی‌ای فلزی او را زخمی می‌کند.

فاطمه شی را از روی زمین دبیرستان برداشته بود تا با آن میخی را به تابلو بکوبد. شی در ضربه چهارم که با میخ اصابت می‌کند، در آغوشش منفجر می‌شود. شدت انفجار او را به سقف کلاس پرورشی پرتاب می‌کند. مثل پرنده‌‌ای از زمین بال می‌گیرد و غرق در خون بر زمین فرود می‌آید.
متلاشی از زخم‌ و خون

صدای انفجار به‌حدی شدت دارد که فاطمه فکر می‌کند کر شده‌است. در میان گیجی زخم پی می‌برد که یک دستش نیست. از معلم پرورشی می‌خواهد که دست قطع‌شده‌اش را در جیبش بگذارد.

موج انفجار مچ دست راست فاطمه را در همان محل حادثه قطع می‌کند. ۲ دانش‌آموز دیگر نیز به نام‌های کبری ابوالوفایی و پریسا طاهری در این انفجار زخمی می‌شوند. آسیب آن‌ها اندازه فاطمه عمیق نیست. در همان ‌روز حادثه از بیمارستان کوهدشت ترخیص می‌شوند.

فاطمه رضایی دختر ۱۵ساله‌ای که در دبیرستان دخترانه حجاب کوهدشت آسیب دید، دست راستش بر اثر این انفجار قطع شده‌است. پا و دست چپش از هم پاشیده شده است. صورت و چشم چپش آسیب دیده و ده‌ها ترکش هم به بدنش اصابت کرده‌است.

شدت انفجار که او را نقش بر زمین می‌کند، با آمبولانس از بیمارستان امام‌خمینی کوهدشت به بیمارستان خرم‌آباد و از آن‌جا با بالگرد به بیمارستان امام‌حسین تهران اعزام می‌شود. جراحت‌های عمیق باعث شده تا گوشت ‌و پوست از بدن او کنده شود.

در ادامه گفت‌وگو با پدر فاطمه، درباره زندگی این روزهای دخترش می‌آید؛

فاطمه کلاس چندم است؟

پدر فاطمه: “دخترم هنوز پانزده‌سالش تمام نشده.‌ سال آخر متوسطه را می‌خواند. فاطمه در انجمن‌های مختلف فعالیت داشت. از وقتی که روی تخت بیمارستان افتاده، حتی نمی‌تواند ذره‌ای بدن خود را تکان بدهد. خودم در جنگ کشته شدن همرزمانم را دیده‌ام که بسیار وحشتناک‌تر از موقعیت فاطمه بود و حتی قابل مقایسه نیست، اما من دخترم را برای تحصیل به مدرسه فرستاده بودم، نه میدان جنگ”.

چه زمانی از مصدومیت فاطمه مطلع شدید؟

پدر فاطمه: “در روز ۸ اسفند۹۶ با من تماس گرفتند که دخترم در بیمارستان بستری است. در ساعت‌های نخستینِ حادثه علت انفجار را ترکیدگی شوفاژ اعلام کردند. وقتی به بیمارستان رسیدم، فاطمه به‌شدت آسیبب دیده‌بود. دست راست، چشم و پایش جراحت داشت. چشم چپ او در آن‌ روز نمی‌دید. در این ۵۰ سال زندگی‌ام، سخت‌ترین روز برایم لحظه‌ای است که دخترم را با آن شدت آسیب در بیمارستان دیدم. هزاربار آرزوی مرگ کردم. گاهی وقت‌ها فاطمه مرا دلداری می‌دهد که با یک چشم هم می‌شود دنیا را دید”.

علت انفجار در دبیرستان حجاب کوهدشت مشخص شده‌است؟

پدر فاطمه: “نیروی انتظامی در همان ‌روز حادثه یک شی فلزی را از محل حادثه پیدا کرده‌بود. طبق اظهارنظرها این شی یک خمپاره بود. فاطمه فکر می‌کرد در روز حادثه دچار برق‌گرفتگی شده‌است. او هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کرد که شی در دستش یک ماده منفجره جنگی باشد. از مسئولان انتظار داریم به شرایط ایمنی مدارس رسیدگی و نظارت داشته باشند. آیا جای مواد منفجره در مدرسه‌ است؟”

چرا ادامه مداوا در تهران انجام شد؟

پدر فاطمه: “دخترم از بیمارستان کوهدشت به بیمارستان خرم‌آباد اعزام شد. شریان دست چپ فاطمه قطع شده‌بود و در بیمارستان خرم‌آباد درمان او با موفقیت پیش نمی‌رفت. به‌حدی حال فاطمه وخیم بود که ۱۶ روز فقط عفونت از بدن او خارج می‌شد. با بالگرد که به بیمارستان امام‌حسین تهران اعزام شدیم، دخترم تا ۶ روز به‌ کما رفت”.

مداوای فاطمه در تهران چگونه پیش می رود؟

پدر فاطمه: “پیوند پوست فاطمه باید در یک بیمارستان فوق‌تخصصی انجام می‌شد، بنابراین تصمیم به اعزام او از بیمارستان امام‌حسین به بیمارستان ۱۵خرداد گرفته شد. بعد از چند روز درمان به ما گفتند که چون محیط بیمارستان ممکن است سبب پس‌زدن عمل پیوند شود، می‌توانیم او را از بیمارستان ترخیص کنیم”.

الان حال فاطمه چطور است؟

پدر فاطمه: “تنها جایی که می‌تواند در بدن دخترم تکان بخورد، پای راست اوست. دست چپ او گرافت شده است. دست راست قطع است. پای چپ هم از زانو به پایین ماهیچه ندارد و هنوز پیوند ماهیچه انجام نشده است. ترکشی در نزدیک چشم چپ فاطمه است و اگر خارج شود، احتمال نابینایی چشم او وجود دارد. در هنگام جراحی فاطمه توجهی به ترکش‌ها نشده‌است. دست راست او در بیمارستان خرم‌آباد درست جراحی نشده و حالا دوباره باید قطع و جراحی شود. تا زمانی که گوشت ‌و پوست به استخوان‌های فاطمه پیوند نخورد، پزشکان هیچ‌کاری برای مداوای او نمی‌توانند انجام بدهند. او حتی در تحویل سال نو هم روی تخت بیمارستان بود. نمی‌دانم آینده او با یک‌دست و یک‌چشم چگونه خواهد گذشت؟ دخترم با شی‌ای جنگی مجروح شده، چرا آموزش‌وپرورش او را تحت‌پوشش بنیادشهید قرار نمی‌دهد؟ این بچه زندگی‌اش تمام شد. تباه شد”.

امکان بهبود حال فاطمه وجود دارد؟

پدر فاطمه: “از وقتی که برای مداوای دخترم به تهران آمدیم، در یک اتاق از خانه فرهنگیان ساکن هستیم. در این مدت که دخترم روی تخت است، پرستار سعید جلالت پانسمان فاطمه را انجام می‌داد. او زمان‌های پانسمان به خانه فرهنگیان می‌آمد. با صبر و مهربانی از سلامتی دخترم مراقبت می‌کرد. قدردان زحمت‌های این پرستار هستم. سلامت فاطمه بر اثر انفجار از بین رفته‌است. سلامتی فاطمه خیلی برایم ارزش دارد، اما نمی‌دانم با این وضعیت چگونه می‌شود او را دوباره به‌سلامت ببینم؟ دخترم اگر برای درمان به خارج از کشور اعزام شود امکان درمان او هست، اما با این دستِ تنگ و بیکاری این روزها نمی‌توانم او را اعزام کنم. یک یاعلی است و دست‌هایی که می‌توانند برای سلامتی فاطمه کاری کنند”.

در این مدت چگونه امرار معاش می‌کنید؟

پدر فاطمه: “جانباز ۲۰ درصد جنگ هستم، اما هیچ حقوقی دریافت نمی‌کنم. در کوهدشت صافکاری دارم. ۴ ماه است که کارم تعطیل شده، اجاره خانه و دکان عقب افتاده‌است. در این مدت درمان، کرایه رفت‌وآمد و تهیه مواد غذایی با خودمان است و حتی از دادن یک ویلچر به دخترم دریغ شده‌است”.

از طرف آموزش‌وپرورش یا مسئولان در مورد وضعیت فاطمه پیگیری شده‌است؟

پدر فاطمه: “از مسئولان انتظار داشتم که در مورد وضعیت جسمانی دخترم رسیدگی داشته باشند. در این مدت به‌جز گودرز کریمی‌فر، مدیرکل تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش‌وپرورش هیچ مسئولی از لرستان و شهرستان کوهدشت جویای احوال فاطمه نشده‌است. تا الان تمام درمان دخترم با دفترچه جانبازی خودم انجام شده‌است. آموزش‌وپرورش ۱۰میلیون‌تومان برای مداوای فاطمه پرداخت کرده، از این مبلغ همسرم ۲ بار برای دخیلِ شفا به مشهد رفته است. از سوی آموزش‌وپرورش فعلاً توضیحی به ‌ما داده نشده‌است. از لحاظ قانونی پیگیر هستیم”.

این روزها زندگی برای فاطمه در یک‌چشم، یک‌دست و یک‌پا خلاصه شده‌است. مادر و پدرش شب‌ها را تا صبح نمی‌خوابند. حواس نگاه‌شان روی او بیدار می‌ماند. کلمه‌های پدر مضطرب و بریده‌بریده خارج می‌شوند. او افراد بسیاری را در جنگ دیده که گلوله و مین جان‌شان را گرفته‌است، کسانی که می‌گوید عزیز بودند.

حالا جنگ نیست، برای او یک دنیای سیاه‌وسفید است و زندگی در وضعیت قرمز. دختری که بدون دست، بدون پا و بدون چشم در گوشه‌ای غریب روی تخت است و روزهای نگون‌بختی که آن‌ها را در سال نو تحویل نکرد.

Monday, June 25, 2018

۱۵۱ هزار دختر در سال جاری ترک تحصیل کرده‌اند


معاون آموزش دوره متوسطه دوم وزارت آموزش و پرورش از ترک تحصیل ۱۵۱ هزار و ۴۶ دختر در سال جاری خبر داد.

عباس سلطانیان، معاون آموزش دوره متوسطه دوم وزارت آموزش و پرورش با اشاره به آخرین آمار ترک تحصیل دانش‌آموزان دختر در مدارس کشور گفت: در ابتدا باید به دو نکته اشاره کنم، در ابتدا اینکه چه اقداماتی را آموزش و پرورش برای جلوگیری از این کار انجام داده و دوم اینکه در این حوزه با چه چالش‌هایی مواجه هستیم؟ تعداد جمعیت دانش آموزان دختر که گروه سنی ۱۵ و ۱۶ ساله هستند در سال جاری، یک میلیون و هفت هزار و دو نفر است، از این تعداد دانش آموز ۸۱۷ هزار، ۹۵۹ نفر الان مشغول به تحصیل هستند. در کنار این آمار ما یک جمعیت ۱۵ و ۱۶ ساله هم داریم که در دوره‌های دیگر درس می‌خوانند یعنی بنا به دلایلی هنوز در دوره‌های متوسطه اول درس می‌خوانند، اما سنشان به دوره دوم متوسطه می‌خورد و تعداد این‌ها هم حدود ۳۷ هزار و ۹۹۹ نفر است.


او ادامه داد: اگر ما جمعیت بازمانده از تحصیل را بخواهیم محاسبه کنیم، در سال جاری یعنی سال ۹۶-۹۷ تعداد دانش آموزان دختری که در هیچ پایگاهی ثبت نام نکردند و هیچ جا مشخصاتشان ثبت نشده و اصلا دانش آموز محسوب نمی‌شوند ۱۵۱ هزار و ۴۶ نفر هستند.

او در خصوص آمار دقیق ترک تحصیل دانش‌آموزان دختر گفت: اگر بخواهیم این رقم را طی یکی دو سال آینده مقایسه کنیم، باید بگویم که در سال ۹۴ - ۹۵، حدود ۴.۲۹ درصد از دانش آموزان دختر ترک تحصیل کردند. در سال بعد یعنی ۹۵-۹۶ این عدد به ۴.۱۷ رسید یعنی ما ۰.۱۲ جذب دانش آموزان کل کشور افزایش داده‌ایم. آمار امسال هم در واقع افتی نداشته است و توانستیم در این زمینه عملکرد خوبی داشته باشیم و دانش آموزان جذب شده را افزایش دهیم.

او با اشاره به تفاهم‌نامه آموزش و پرورش با استان‌ها توضیح داد: برای جلوگیری از این اتفاق ما تفاهم‎نامه‌هایی را با استان‌های کشور منعقد کردیم که در آن تفاهمنامه‌ها شاخص‌هایی که برای آموزش و پرورش در بحث مسائل آموزشی و تربیتی بچه‌ها مهم است، تعیین شده و در رابطه با آن شاخص‌ها با آنها قرارداد می‌بندیم. یکی از آن شاخص‌ها نرخ پوشش تحصیلی واقعی بچه‌هاست. به این صورت که ما به استان می‌گوییم شما نرخ پوشش تحصیلی واقعی‌تان را در سال ۹۶-۹۵ فلان عدد بوده و باید با شناسایی که از دانش آموزان توسط مدیران مدارس انجام شده، دانش آموزان ترک تحصیل را شناسایی کنید و موانع ادامه تحصیل آنها را بردارید و آنها را به مدرسه جذب کنید. در واقع این تفاهمنامه هر ساله هست که با ۳۲ استان کشور توسط آموزش و پرورش این کار را می‌کنیم.

او افزود: یکی دیگر از اقداماتی که خیلی مهم است شناسایی اسمی همه دانش آموزان بازمانده از تحصیل است. ما از سیستم متمرکزمان در حوزه مرکز برنامه‎ریزی و منابع انسانی از سامانه سَناد اسامی تمامی دانش آموزان که در سال تحصیلی جدید در هیچ مدرسه‌ای ثبت نام نشده‌اند را با تفکیک استان، منطقه، مدرسه و جنسیت می‌گیریم و این اسامی را به ادارات کل آموزش و پرورش استان‌ها می‌دهیم. یک مهلت دو سه ماهه هم به آنها می‌دهیم تا مدیران مدارس پیگیری کنند ببینند دانش آموزان کجا هستند. طبیعی است که تعدادی از این دانش آموزان ترک تحصیل کردند و حالا کار می‌کنند، تعدادی هم برای ادامه تحصیل و زندگی از کشور خارج شدند. همچنین دانش آموزانی را داشتیم که متاسفانه فوت کردند یا دچار نقص عضو شدند و بنا به دلایلی ترک تحصیل کرده‌اند. در حال حاضر وظیفه مدیران این است که دلایل موانع حضور دانش آموزان به مدارس را بررسی کنند تا بتوانیم آنها را به مدرسه برگردانیم.

معاون آموزش دوره متوسطه دوم وزارت آموزش و پرورش با توضیح در خصوص طرح "روستای مرکزی"گفت: علاوه بر اینها طرح "روستای مرکزی" را داریم که برای ادامه تحصیل دختران و پسران مناطق محروم اعمال می‌شود. یعنی روستایی که به نسبت دیگر روستاها مرکزیت دارد را متولی قرار می‌دهیم و سعی می‌کنیم با گذاشتن سرویس ایاب و ذهاب برای دانش آموزان روستاهای دیگر آنها را به مدارسی که امکانات بیشتری دارند منتقل کنیم.

سلطانیان درباره مدارس شبانه روزی نیز توضیح داد: همچنین سعی کرده‌ایم در مدارس شبانه روزی دبیرستان دانش آموزان را جذب کنیم. دانش آموزان به خصوص دخترانی که به لحاظ بُعد مسافت امکان رفت و آمد ندارند می‌توانند از امکانات مدارس شبانه روزی مثل خوابگاه استفاده کنند. حتی ما اجازه داده‌ایم کلاس‌های ضمیمه را در مدارس دوره اول متوسطه در مناطق دور و حاشیه‌ای هم انجام بدهم. یعنی اگر یک مدرسه‌ای در دوره دوم متوسطه تعداد دانش آموزانش کم است با دوره اول متوسطه در یک جنسیت و در یک مدرسه اینها با هم ادغام شوند تا هر دو بتوانند از امکانات استفاده کنند.

او گفت: یک بحث دیگری هم که خیلی جدی است ماده ۵۳ آیین نامه اجرایی مدارس است در این ماده آمده؛ دانش آموزان دختری که ازدواج کرده‌اند با تایید و صلاحیت مدیر در خصوص بررسی شرایط آنها می‌توانند ادامه تحصیل دهند. در حقیقت ما تسهیلاتی را برای دانش‌آموزانی که در سن پایین ازدواج می‌کنند قرار داده‌ایم. حتی اگر ما دانش آموزانی داشته باشیم که بنا به دلایل مختلف نتوانند در مدارسه روزانه درس بخوانند در سنوات گذشته ما مدارس بزرگسالان، آموزش از راه دور و داوطلب آزاد و شیوه‌های مختلف و متنوعی را در دوره دوم متوسطه در نظر گرفتیم که دانش آموز در هر جای کشور امکان ادامه تحصیل داشته باشند. یا حتی در بدترین شرایط اگر در یک منطقه‌ای تعدادی دانش آموزان به زیر حدنصاب برسد یعنی حتی اگر چهار پنج نفر باشند، آموزش و پرورش با افتخار اعلام می‌کند که در سنوات گذشته برای اینکه بچه‌ها از تحصیل محروم نشوند خیلی از این کلاس‌ها در مناطق دوردست علی‌رغم مشکلاتی که در ساماندهی انسانی دارند، تشکیل داده تا بتواند حداکثر بچه‌ها را جذب کند.

او در پاسخ به این سوال که ترک تحصیل در میان دانش آموزان دختر بیشتر است یا پسر گفت: در کل ترک تحصیل ۴.۲۳ در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ بوده است و اگر دختران را بخواهیم حساب کنیم ۴.۱۷ بوده است. یعنی ترک تحصیل دختران به مراتب بیشتر از پسران است.

سلطانیان درباره علت اصلی ترک تحصیل دختران از مدارس گفت: شرایط متعددی داریم که موجب ترک تحصیل دختران می‌شود و این جزو چالش‌هایی است که ما با آن روبه رو هستیم. مثلا پراکندگی روستاها در کشور اثری که بر دانش آموزان دختر می‌گذارد بیشتر از دانش آموزان پسر است، زیرا دانش‌آموزان پسر به لحاظ فیزیکی این قدرت را دارد که بتواند برای تحصیل از یک روستا به روستای دیگر برود، اما دانش آموزان دختر بنا به دلایلی این امکان را ندارد و ما باید برایشان شرایط مناسب را فراهم کنیم.

او ادامه داد: بحث فقر فرهنگی نیز در بعضی از خانواده‌ها به خصوص مناطق مرزی و برخی استان‌های کشور از دلایلی است که باعث می‌شود ترک تحصیل دختران بیشتر از پسران باشد. بعضا به دلایل فرهنگی این باور در خانواده‌ها وجود ندارد که دانش آموزان دختر هم باید مثل دانش آموزان پسر ادامه تحصیل بدهند و معتقدند دخترانشان باید زودتر ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند یا حتی در برخی از مناطق محروم از فرزندان به عنوان نیروی کار استفاده می‌کنند. و در اینجا دختران آسیب‌پذیری بیشتری را نسبت به پسران دارند.

سلطانیان ادامه داد: ازدواج زودهنگام دختران در ادامه عدم اجازه همسرشان برای ادامه تحصیل نیز از دلایل ترک تحصیل دختران است. یا بعضا ما در بعضی از مناطق کشور به ندرت مشکل کمبود معلم زن داریم. در این میان با تایید حراست و تایید صلاحیت می‌توانیم از معلمان مرد که شرایط خوب و سن بالایی هم دارند در مدارس دخترانه استفاده کنیم. همین مساله در برخی از خانواده‌ها مانع از حضور دخترشان در مدرسه می‌شود. منعطف نبودن شیوه‌های آموزشی یا حتی ساعت درسی با توجه به ویژگی‌هایی که در مناطق مختلف کشور هست و... همه اینها می‌تواند عواملی باشد که ترک تحصیل دختران ما با این عدد رو به رو شود.

Sunday, June 24, 2018

گله تلخ دانش‌آموزان شین‌آبادی: بعد از ۶ سال می‌گویند خوب نمی‌شوید!

آسرین یکی از دانش‌آموزان حادثه‌دیده شین‌آبادی می‌گوید: روزی که جلسه کارگروه پزشکی‌مان برگزار شد، به ما گفتند؛ هیچ وقت به حالت نرمال خودتان برنمی‌گردید و به طور کامل خوب نمی‌شوید. این جواب است که بعد از 6 سال به ما می‌دهند؟

سال گذشته زمانی که دانش‌آموزان شین‌آبادی به خبرگزاری ایلنا دعوت شدند و از دغدغه‌های درمانشان گفتند؛ امیدشان برای درمان و اعزام به خارج از کشور بیشتر بود. آنها تصور می‌کردند، روزی این انتقادها از نحوه درمان و تحمل درد و رنج‌هایشان نتیجه خواهد داد. آنها دل خوش کرده بودند به وعده‌هایی که از تو خالی بودنش خبری نداشتند، شاید تا همین چند روز گذشته پیش از اینکه آب پاکی را روی دستانشان بریزند، امید داشتند برای درمان به خارج از کشور می‌روند و تا حدی به چهره اولیه خودشان باز می‌گردند. شاید هرگز تصور نمی‌کردند، به صراحت بشنوند، دیگر مثل روز اولشان نخواهند شد. روز سه‌شنبه 29 خرداد ماه جلسه کارگروه بررسی اعزام به خارج دانش‌آموزان شین آبادی تشکیل شد که نتیجه آن ادامه روند درمان در ایران بود. با معاون اجرایی معاونت درمان وزارت بهداشت، وکیل دانش‌آموزان شین‌آبادی و آسرین یکی از دانش‌آموزان حادثه‌دیده در این باره گفت‌وگو کردیم و نظرات آنها را جویا شدیم:


برخی نواحی سوخته شده هیچ وقت به روز اولش باز نمی‌گردد

طیب قدیمی، معاون اجرایی معاونت درمان وزارت بهداشت در پاسخ به این سوال که آیا تجهیزات مورد نیاز برای درمان دانش‌آمزان شین‌آبادی در داخل کشور فراهم است؟ گفت: با توجه به این که رشته من جراحی ترمیم وسوختگی است، باید بگویم که سوختگی عوارضی را به جا می‎گذارد که نیاز به درمان دراز مدت دارد، یعنی مثل سرماخوردگی و آپاندیس نیست که با یک مرحله درمان،‌ مشکل حل شود و از طرفی یک موضوع پیچیده و خاصی هم نیست که در کشور دیگری نیاز به درمان داشته باشد.

قدیمی با بیان اینکه اساتید مجربی برای درمان سوختگی در کشورمان داریم، توضیح داد: با توجه به اینکه در خاور میانه به خاطر شرایط منطقه سوختگی‌های زیادی اتفاق می‌افتد تجربه متخصصان سوختگی در این مناطق زیاد است. به خصوص ایران که در دوران دفاع مقدس با سوانحی که برای مصدومین پیش آمده و در ایران مداوا شدند، متخصصانی که تجربه درمان این‌ها را دارند از برجستگان دنیا هستند. پس در درجه اول عواض سوختگی زمان‌بر است و باید حتما یک تیم جراحی در مراحل متعدد بیمار را ارزیابی کند و بر اساس نیاز او را مورد مداخله جراحی و مداخلات غیرجراحی قرار دهد. در کشور ما این زمینه مهیاست و تا الان مداخلات جراحی مصدومان که 12 نفر هستند، بدون وقفه انجام شده است.

او با اشاره به تشکیل یک تیم مجرب پزشکی برای جراحی دانش‌آموزان شین آبادی گفت: یک تیم متشکل از اساتید سوختگی، ترمیمی، جراحی و جراح پلاستیک کشور که تجربه برجسته‌ای دارند، در هفته گذشته تک تک این 12 نفر که دچار سوختگی شده بودند را معاینه و روند درمانشان که تاکنون صورت گرفته را ارزیابی کردند. همچنین این که نیاز به درمان آن‌ها از این به بعد به چه صورت خواهد بود نیز مورد بررسی قرار گرفت. همه نیازهای درمانی دانش‌آموزان در داخل کشور امکان پذیر است و این تیم هم از عهده کار بر می‌آیند، اما در یک مرحله امکان پذیر نخواهد بود.

امیدواریم تجهیزات در صورت نیاز مهیا شود

معاون اجرایی معاونت درمان وزارت بهداشت در خصوص تهیه تجهیزات مورد نیاز جراحی بیان کرد: این کار تجهیزات خیلی ویژه، خاص و پیشرفته‌ای نمی‌خواهد. اگر در جراحی بیماران نیاز به مداخلات جراحی یا مداخلات غیرجراحی مثل لیزر باشد، در داخل ایران شدنی است. البته با حمایتی که سازمان برنامه‌ریزی انجام خواهد داد، عملی می‌شود و وزارت بهداشت هم که تاکنون پای کار بوده و در آینده هم حتما حمایت خواهد کرد. امیدواریم تجهیزات در صورت نیاز مهیا شود، اما بیشتر بیماران هم مداخلات جراحی ترمیمی می‌خواهند. این جراحی‎ها چند مرحله دارند که پشت سر هم باید انجام شوند و در ایران شدنی است و نیاز به اعزام هیچ جای دیگر دنیا نیست.

قدیمی ادامه داد: در کنکره‌ سوختگی که در اسفند ماه سال 96 به صورت بین‎المللی برگزار شد، چند نفر از اساتیدی که در اینجا مقالاتشان پذیرفته شده و به ایران دعوت شده بودند همه این دانش‌آموزان را معاینه کردند. تیم ما نیز هفته گذشته مجددا دانش آموزان را ارزیابی کردند، ما نتیجه ارزیابی اساتید دعوت شده به ایران و تیم خودمان را مقایسه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که واقعا از لحاظ درمان‌های ترمیمی و جراحی با هم هیچ تفاوتی ندارند، بنابراین ادامه درمان در ایران شدنی است و امیدواریم بشود این را پیگیری کرد و درمانشان مستمر باشد.

او درباره نقش لیزر در جراحی دانش‌‎آموزان گفت: لیزر جزو مداخلاتی است که کمک به بهبود روند زخم سوختگی می‎کند، این در کشور برای همه کسانی که دچار عارضه سوختگی هستند، امکان پذیر است. با حمایت‎های وزارت بهداشت طراحی‌های صورت خواهد گرفت تا درمان، نوع درمان کمکی، مقدار در نظر گرفته شده درمان و... به دانش آموزان ارائه شود. همچنین اینکه چند جلسه و چه چیزهایی نیاز هست، اساس علمی دارد و تیم تشکیل شده توانایی این را دارد و نیازی به امکانات ویژه‎تر و خاص‎تری نیست.

قدیمی در پاسخ به این سوال که اگر به گفته شما نیازی به تجهیزات خاصی نیست، چرا رییس تیم جراحی دانش‌آموزان تهیه تجهیزات برای ادامه درمان در ایران را ضروری می‌داند؟ گفت: این چند سال، همه کارها انجام شده است، بیماری که سوختگی اطراف چشم، فک و دهان یا گردن داشته، اگر درمان نشود مثل همه سوختگی‎های دیگر می‎تواند محدودیت‌های حرکتی ایجاد کند. مثل اینکه دهان خوب باز نشود، دست خوب کار نکند یا حتی چشم خوب بسته نشود. در کل از نظر عملکردی آن مقداری که به لحاظ جراحی امکان پذیر است برایشان انجام شده است.

وقتی دو انگشت دچار سوختگی شدید شده، کسی نمی‎تواند معجزه کند

او درباره اینکه آیا در حال حاضر دانش آموزان مشکلی به لحاظ بینایی، عضلانی و حرکتی دارند؟ گفت: وقتی طی حادثه‌‎ای دو بند انگشت دست دچار سوختگی شدید شده است و دیگر قابل احیا نیست آن مشکل باقی می‎ماند در این جا کسی نمی‎تواند معجزه کند. وقتی از سه بند انگشت یکی از آن‌ها از بین رفته است، نمی‎توان به وسیله جراحی کاری برای آن کرد البته با طراحی پروتز امکان پذیر است که تیم باید تشخیص دهد. در کل آن مقداری که به طور کامل سوخته قابل احیا نیست اما برای آن مقدار دیگر اگر مداخلات به درستی انجام نشود می‎تواند اختلالات حرکتی ایجاد کند. درمان بر اساس تجارب علمی مورد نیاز و تا جایی که امکانپذیر بوده انجام شده است. به هر حال تصمیم بر آن شد که به موقع و حسب نیاز بیماران معاینه و ویزیت شوند تا به الان هم هر وقت که دانش آموزان به بیمارستان حضرت فاطمه مراجعه کردند، خدمت رسانی شده است و قطعا همه تلاش می‌کنند که بهتر از این هم باشد.ضمن اینکه نماینده سازمان برنامه هم در آن جلسه بود و قول داد که تعامل و پیگیری کنند.

او در پاسخ به این سوال که آیا همه روند درمان وجراحی‌ها در بیمارستان حضرت فاطمه صورت می‌گیرد یا بیمارستان دیگر هم کمک می کند؟ گفت: بیمارستان دیگر هم می‌شود، اما در بیمارستان حضرت فاطمه قابل انجام است، چون آن اساتیدی که در تیم حضور دارند همه اساتید این بیمارستان هستند و هر کدامشان حداقل بیش از سی سال تجربه مداوای بیماران مصدوم و حادثه دیده به خصوص سوختگی را دارند.

قدیمی ادامه داد: همه این اساتید دانش آموزان را مورد معاینه قرار می‎دهند و آن نیازهای جراحی و ترمیمی‎شان را انجام می‎دهند و اگر غیر از جراحی هم کاری نیاز باشد وزارت بهداشت دریغ نخواهد کرد، مثل لیزر و پروتز انگشت این کارها امکان پذیر است و برایشان انجام خواهد شد، اما برخی نواحی سوخته شده به خاطر عوارض ایجاد شده، هیچ وقت به روز اولش باز نمی‌گردد.

او در پاسخ به این سوال که با توجه به تمایل دانش‌آموزان شین‌آبادی برای ادامه درمان در خارج از کشور آیا هیچ امکانی نبود تا آنها به کشور دیگری اعزام شوند تا روند درمانشان سریع‎تر انجام شود؟گفت: من و شما هم خواسته‎های زیادی داریم، اما اگر داخل کشور امکان پذیر باشد، باید در داخل انجام شود. وزیر آموزش و پرورش هم نظرش این است اگر در کشور امکان پذیر نباشد؛ از امکانات دیگر باید استفاده کرد، ولی تیمی که در نظر گرفته‎ایم یک تیم علمی با حضور اساتید این رشته است. من در آن جلسه به عنوان نماینده وزارتخانه و هم به عنوان جراح ترمیمی شرکت کردم، اما اساتیدی که در آن جا حضور داشتند سال‌های سال است که تجربه دارند و طراحی درمان دانش‎آموزان را پیش‌بینی کردند و امیدوارم در کشور امکان پذیر باشد.

معاون اجرایی معاونت درمان وزارت بهداشت گفت: امیدواریم در کشورمان فرهنگ استفاده از منابع انرژی به حدی برسد، که مصدومان سوختگی در کشور به حداقل برسند. این فرهنگ‎سازی تا حدی صورت گرفته است، ولی هنوز با نقطه ایده آل فاصله زیادی داریم و باید در همه نقاط کشور به مردم آموزش هایی در ارتباط با منابع انرژی داده شود تا قربانیان سوختگی به حداقل برسند. امیدواریم نهادهای فرهنگی و اجتماعی کمک کنند و از این طریق به کمک جراحان ترمیم سوختگی بیایند تا هر روز آمار سوختگی در کشور کاهش یابد.

عدم پایبندی دولت به تعهداتش در قبال اعزام دانش‌آموزان شین‌آبادی به خارج کشور

احمدی‌نیاز، وکیل دانش‌آموزان شین‌آبادی در واکنش به تصمیم نهایی کمیسیون مبنی بر ادامه درمان دانش‌آموزان شین‌آبادی و همچنین اظهارات معاون اجرایی معاونت وزارت بهداشت در خصوص اینکه همه تجهیزات برای عمل دانش‌آموزان در ایران مهیا است گفت: ‌برای درمان یک سری تجهیزات لازم است که باید تهیه شود تا بچه‌ها درمان شوند، اما تجهیزاتی موجود نیست. متاسفانه چند عامل موجب پایمال شدن حقوق دختران شین‌آباد شده است که مهمترین آن خلف وعده‌های مسئولان، بوروکراسی اداری و عدم پایبندی مسئولان به تعهداتی است که در این زمینه داده‎اند.

او ادامه داد: زمانی که وزیر بهداشت قبل از نوروز با ما جلسه داشت اعلام کرد که کودکان برای درمان باید به خارج از کشور بروند. یکی از پزشکان بچه‌ها هم در حضور والدین آنها به خود اینجاب گفت، من چون مقام وزارتخانه هستم، نمی‌توانم این را اعلام کنم اما این بچه‌ها لاجرم بایستی برای درمان به خارج از کشور اعزام شوند. من هم آن روز در کمیسیون حضور پیدا کردم و بحث میان بنده و اعضای کمیسیون ایجاد شد، چرا که برخی از اعضای کمیسیون می‌گفتند، هزینه‌ای که در خارج از کشور برای بچه‌ها صرف می‌شود، در همین جا صرف شود.

فاقد تجهیزات کافی و لازم برای درمان بچه‌ها هستیم

احمدی نیاز اضافه کرد: به گفته برخی مسئولان، ایران فاقد تجهیزات کافی و لازم در این زمینه است و توان درمان بچه‌ها وجود ندارد. مسئولان کمیسیون و پزشکان حاضر در جلسه به خود بنده به عنوان وکیل بچه‌ها اعلام کردند که امکان دارد تا 15 سال دیگر روند درمان پیش برود و این یعنی مصیبت و تداوم درد و رنج برای آنها. لذا ما به جای اینکه بیاییم تجارب دولت‌های توسعه یافته مثل آمریکا و آلمان را در حوزه درمان این بچه‌ها داشته باشیم و برای کمک به روند و تسریع درمان آن‌ها را به خارج اعزام کنیم، مانع اعزامشان می‌شویم.

او در خصوص وعده وزیر بهداشت برای اعزام دانش آموزان شین آباد به خارج از کشور توضیح داد: وزیر بهداشت قبل از نوروز اعلام کرد؛ اگر دولت پول نداشت، من خودم با هزینه شخصی‌ام بچه‌ها را به خارج اعزام می‌کنم. آقای قدیمی گفته‌اند، تجهیزات برای درمان بچه‌ها داریم در صورتی که فاقد این تجهیزات هستند، حتی رییس تیم جراحی دانش‌آموزان دکتر فاطمی هم به صراحت اعلام کرده بودند؛ ما فاقد این تجهیزات هستیم. در حال حاضر اگر بخواهند این تجهیزات را خریداری کنند، به نظر می‌آید؛ به خاطر تحریم‌ها امکان انتقال به داخل کشور سخت باشد. دود تمام این بوروکراسی اداری و خلف وعده‌ها و عدم پایبندی به ادعاها در چشم بچه‌ها می‌رود.

وکیل دانش‌آموزان شین‌آبادی ادامه داد: دخترهایی که الان اوج بلوغ، شادی و خنده‌شان است، دنبال درمان هستند. من به عنوان وکیل این کودکان به شدت معترض تصمیم کمیسیون هستم، ما اعتراض داریم و این را نقض تعهدات می‌دانیم و تصمیم کمیسیون خلاف واقع محسوب می‌شود.

وضعیت دانش‌آموزان شین‌آبادی مایه شرمساری است

او ادامه داد: این تصمیم حاصل بوروکراسی اداری، عدم تعهد به وعده‌ها، عدم مسئولیت‌پذیری است. دانش آموزان موش آزمایشگاهی نیستند و باید مسئولان اجازه دهند ما از تجارب کشورهای دیگر بهره‌مند باشیم. وضعیت بچه‌های شین آباد مایه شرمساری است.

هنوز نتیجه جلسه کارگروه، رسانه‌ای نشده بود که هفته گذشته دانش‌آموزان شین آباد در یک دیدار اتفاقی و کوتاه در باشگاه فرهنگیان با ناراحتی به خبرنگار ایلنا گفتند: فعلا هیچ نتیجه‌ای از جلسه را به ما اعلام نکرده‌اند و بعید می‌دانیم که ما را به خارج از کشور بفرستند.

در آن زمان دانش‌آموزان از این که به طور قطع قرار نیست به خارج از کشور بروند، هیچ اطلاعی نداشتند و ته مانده‌ای از امید در وجوشان بود، اما حالا بعد از شنیدن خبر قطعی عدم اعزام آن‌ها به خارج از کشور به شدت ناراحت شده‌اند. دانش‌آموزی که گردنش به علت عفونت حاصل از جراحی‌ها پانسمان شده بود، گفت: زخم‌ها کماکان دچار عفونت می‌شوند و مشکلاتمان هنوز مرتفع نشده است، اما هنوز نمی‎دانیم نتیجه جلسه چیست و امیدواریم بتوانیم برای ادامه درمان به خارج از کشور برویم، خودمان دوست داریم برای درمان به آنجا برویم.

از روند درمان راضی نیستم/ ما را به خارج از کشور بفرستند

آسرین، یکی از دانش‌آموزان حادثه‌دیده شین‌آبادی در خصوص نتایج تصمیمات نهایی برای درمان آنها گفت: ما حدود 6 سال است که در بیمارستان حضرت فاطمه زهرا (س) عمل می‌شویم، ولی هیچ تغییر آنچنانی‌‌ای نکرده‌ایم. دلیلش هم این است که گرچه پزشکانمان خوب هستند، ولی امکانات ندارند. همچنین بیمارستانمان دولتی است و دستیاران ما را عمل می‌کنند. به طور کلی امکانات خوبی وجود ندارد و ما از درمانمان راضی نیستیم. روزی که جلسه کارگروه برگزار شد به ما گفتند هیچ وقت به حالت نرمال خودتان برنمی‌گردید و به طور کامل خوب نمی‌شوید. این جواب است که بعد از 6 سال به ما می‌دهند؟

آسرین گفت: هیچ امکاناتی ندارند، به طور مثال برای ما تی‌شو آورده‌اند که بعد از دو ماه کلا عفونی می‌شود و پوست را کاملا پاره می‌کند. ما اگر امکانات داشتیم الان وضعیت ما این نبود.

موش آزمایشگاهی شده‌ایم

دانش‌آموز شین‌آبادی با انتقاد از خلف وعده وزیر بهداشت گفت: یکی دو سال گذشته وزیر بهداشت و همه به ما قول دادند که برای ما تجهیزات بیاورند، ما هم به حرف آن‌ها احترام گذاشتیم و صبر کردیم تا آن‎ها امکانات را فراهم کنند و شاید در کشور خودمان درمان شویم، ولی هیچ امکاناتی نیاوردند. وقتی به دیدن وزیر بهداشت رفتیم او قول داد، ما را به خارج از کشور می‌برد ولی اینطور نشد و مسوولان به هیچ‌کدام از قول‌هایشان عمل نکردند.

آسرین با خطاب قرار دادن قائم مقام معاون اجرایی معاونت وزارت بهداشت گفت: اگر دختر دکتر قدیمی مثل ما هم بود، آیا او راضی می‌شد در ایران با این تجهیزات عمل شود. ما اصلا از امکانات، روند درمان و بیمارستان راضی نیستیم. روی هم رفته 360 مرتبه عمل شده‌ایم، ولی هیچ نتیجه خاصی نگرفته‌ایم. مثل موش آزمایشگاهی شده‌ایم.

او افزود: پدر و مادرم فقط خوب شدن مرا می‌خواهند و برایشان فرقی ندارد که در ایران باشد یا در خارج از کشور. هیچ کس نمی‌تواند ما را درک کند، ما 6 سال است که در عذاب هستیم. 6 سال است؛ از همه چیز محرومیم و نمی‌توانیم خوب وارد جامعه شویم و به چیزهایی که علاقه داریم برسیم. مثلا به ورزش‌هایی که علاقه داریم به خاطر دست‌هایمان نمی‌توانیم بازی کنیم.

آسرین با اعلام پیغام خود به وزیر بهداشت و مسئولان امر گفت: پیغام من به وزیر بهداشت و آقای قدیمی این است که روند درمان ما بهتر پیش برود و ما را به خارج از کشور بفرستند. نمی‌دانم چرا نمی‌فرستند دوست دارم دلیل اصلی آن را بدانم که چرا این کار را نمی‌کنند، حتما می‌خواهم این بار این سوال را از آنها بپرسم که چرا ما را به خارج نمی‌فرستند؟

محکومیت 5 ساله دیپلمات سابق واتیکان

به گزارش اسپوتنیک، امروز کارلو آلبرتو کاپلا، دیپلمات سابق واتیکان، به دلیل نگهداری و انتشار پورنوگرافی کودکان، به پنج سال زندان محکوم شد. علاوه بر این، دادگاه جنایی واتیکان او را به جریمه 5 هزار یورو محکوم کرد.

محاکمه این مقام سابق سفارت در واشنگتن فقط دو روز طول کشید. در روز جمعه، 22 ژوئن،این کشیش 50 ساله ایتالیایی به رفتار نامناسب خود اعتراف کرد.


وی همچنین ادامه داد که در دوره ای که او از آن به عنوان دوره شکنندگی و بحران روحی ناشی از انتقال به سفارت واتیکان در واشنگتن نام برد،اقدام به تماشای عکس هایی در این زمینه کرده است.کاپلو تأکید کرد که این قسمت در زندگی او مانعی در مسیر کشیش بودن او است.

Friday, June 22, 2018

معاون استاندار تهران؛ ثبت هفته‌ای ۱۰ نوزاد بی‌هویت در بیمارستان‌های این شهر

کودکان بی‌هویت یکی از معضلات جامعه امروز هستند؛ کودکانی که به دلایل مختلف از داشتن شناسنامه و اسناد هویتی محرومند و این محرومیت به معنای بی‌بهره‌بودن آن‌ها از اساسی‌ترین حقوق شهروندی است. این کودکان ناخواسته وارد این بازی شده‌اند و محکومند تاوان بی‌هویت بودن را با محرومیت از حقوق اولیه خود بپردازند؛ چرا که شناسنامه و اسناد سجلی مهم‌ترین مدرکی است که هویت افراد را معرفی می‌کند و به عبارت دیگر از مقدماتی‌ترین حقوق شهروندی به شمار می‌رود اما متاسفانه کودکان و افراد زیادی در کشور به علت نداشتن شناسنامه سال‌هاست از حقوق شهروندی و خدمات عمومی و دولتی بی‌بهره هستند.


به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از قانون، این در حالی است که معاون اجتماعی و سیاسی استاندار تهران از ثبت هفته‌ای ۱۰ نوزاد بی‌هویت در بیمارستان‌های تهران خبر داده و گفته است: “این نوزادان با مشکل دریافت شناسنامه مواجه هستند زیرا اغلب مادران این نوزادان، مدرک قانونی از جمله شناسنامه و کارت‌ملی ندارند و اظهارات آنان در مورد مشخصات سجلی خودشان نیز قابل استناد نیست و اغلب اطلاعاتی که ارایه می دهند غلط است”.

براساس سخنان معاون اجتماعی و سیاسی استاندار تهران، هفته‌ای ۱۰ نوزاد بدون هویت فقط در بیمارستان‌های شهر تهران به دنیا می‌آیند که در طول یک ماه این میزان به ۴۰ نوزاد می‌رسد اما این فقط آماری است که از بیمارستان‌های شهر تهران ارائه شده حال این سوال مطرح است وضعیت در سایر شهرها چگونه است؟ در این زمینه نکته‌ای که نمی‌توان از نظر دورداشت اینکه برخی زنان معتاد به دلیل اینکه پس از زایمان نوزادشان از آن‌ها گرفته می‌شود به بیمارستان مراجعه نکرده و نوزاد خود را در خانه به دنیا می‌آورند که این کودکان را نیز باید به این آمار اضافه کرد.

پیدایش معضل کودکان بی‌هویت معلول علت‌های زیادی است. برخی از این کودکان، حاصل روابط نامشروع بوده که در این میان زنان و مردان معتاد و کارتن خواب سهم بزرگی از متولد شدن این نوزادان دارند؛ کودکانی که غالبا معتاد به دنیا می‌آیند و به‌واسطه داشتن چنین پدر و مادری از حقوق اولیه خود محروم می‌شوند و با مشکلات عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

برخی نیز حاصل ازدواج موقت والدینی هستند که به هردلیلی از ثبت ازدواج موقت خود سر باز می‌زنند و با وجود تاکید قانون مبنی بر ثبت ازدواج پس از باردار شدن اما به تکلیف قانونی خود عمل نکرده و مسبب تولد کودکی بدون هویت می‌شوند.

حاصل ازدواج مادر ایرانی و پدر خارجی

اما در مورادی نیز این کودکان حاصل ازدواج زن ایرانی با اتباع خارجی هستند زیرا قوانین ایران حق اعطای تابعیت را فقط به پدران ایرانی داده و مادران ایرانی چنین حقی در این خصوص ندارند.در این زمینه در ماده ۹۷۶ قانون مدنی مقرر شده‌است؛ اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب می‌شوند: “بند ۵-«کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به‌وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشد والا قبول شدن آن‌ها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است». به عبارت دیگر باید گفت قانون مدنی برای اعطای تابعیت تولدی، سیستم اصلی خون با نسب پدری را به رسمیت شناخته است.عدم پذیرش نسب مادری بر اساس مصالح ملی بوده است چرا که عده‌ای از زنان ایرانی در نتیجه شرایط فرهنگی، اقتصادی واجتماعی به آسانی بامردان خارجی ازدواج می‌کنند که هرچند این ازدواج‌ها به صورت شرعی انجام می‌شوند اما در بسیاری از موارد غیررسمی بوده و به صورت قانونی ثبت نمی‌شوند که متاسفانه ازدواج شرعی و غیررسمی مشکلاتی را هم برای پدران و مادران و هم برای فرزندان آن‌ها به همراه خواهد داشت”.

برخی از این کودکان نیز از مادرانی متولد می‌شوند که از سر فقر و نداری کودک خود را سر راه می‌گذارند و معضل بی‌هویت بودن را بر این کودکان تحمیل می‌کنند.

لزوم شناسایی علت بروز این معضل

رسول خضری نماینده مجلس، تولد کودکان بی‌هویت را یکی از معضلات و آسیب‌های اجتماعی جدی کشور دانسته و در این زمینه گفته‌است: “وزارت‌کشور، تعاون، سازمان‌بهزیستی و سایر وزارتخانه‌ها باید نسبت به ریشه‌یابی آسیب‌های اجتماعی اقدام و با شناسایی علت‌ها با آسیب‌ها مبارزه و استراتژی راهبردی برای مقابله با آن‌ها تعیین کنند.خضری با بیان اینکه افزایش سن ازدواج در بروز روابط نامشروع، ازدواج‌های سفید و تولد کودکان بی‌هویت موثر است”، تصریح کرده‌است : “۱۲ میلیون جوان مجرد در سن ازدواج داریم که تعدادی هرچند بسیار کم به ازدواج سفید و روابط نامشروع روی می‌آورند که حاصل چنین روابطی تولد کودکان بی‌هویت است. به طور قطع بیکاری و مسائل اقتصادی در کشیده شدن جوانان به سمت فساد اخلاقی و مواد مخدر بسیار موثر است”.

ازدواج سفید اژه‌ای است که در سال‌های اخیر مطرح شده و به دنبال آن، زن و مرد بدون عقد و ازدواج شرعی باهم زندگی و روابط زناشویی خود را آغاز می‌کنند. این مد‌‌‌ل سبک زند‌‌‌گی به دلیل اینکه د‌‌‌ر هیچ یک از نهاد‌‌‌های د‌‌‌ولتی یا سازمان‌های د‌‌‌ینی به ثبت نمی‌رسد‌‌‌ پد‌‌‌ید‌‌‌ه‌ای نه شرعی، نه عرفی، نه قانونی و نه سفید‌‌‌ است، ابتد‌‌‌ا و انتهایی هم ند‌‌‌اشته و د‌‌‌ارای آسیب‌های روانی، اجتماعی، اقتصاد‌‌‌ی فراوانی د‌‌‌ر جامعه بوده و می‌تواند عاملی در تولد کودکان بدون هویت باشد.

بی‌‌‌هویتی عاملی برای ارتکاب جرم است

به گفته کارشناسان، بی‌‌‌هویتی می‌تواند عامل ارتکاب جرم و آسیب‌های اجتماعی باشد و بر اساس آمارها بیش از یک‌میلیون فرد بی‌‌‌هویت در کشور وجود دارد. نداشتن شناسنامه مشکلات ریز و درشت بسیاری برای کودکان ایجاد می‌کند که بدون ‌شک، بی‌توجهی به این مساله می‌تواند سبب وارد شدن آسیب‌های اجتماعی به افراد در دوران بزرگسالی شود و در مواردی نیز او را تبدیل به بزهکار می‌کند. این کودکان از تمامی خدمات عمومی و قانونی محروم هستند؛ از آموزشی گرفته تا پزشکی و به دلیل نداشتن تحصیلات اغلب آن‌ها یا به دستفروشی مشغول هستند یا اینکه از راه خرده فروشی مواد مخدر درآمد کسب می‌کنند. نیاز به استفاده از خدمات شهروندی و اجتماعی و حق برخورداری از تحصیل از مهم‌ترین مواردی است که قانون اساسی نسبت به آن تاکید داشته است. اما این در حالی است که هیچ دانش آموزی بدون داشتن شناسنامه و هویت مشخص نمی‌تواند از خدمات آموزش و پرورش کشور استفاده کند. مساله دیگری که نداشتن هویت و شناسنامه برای کودکان و بزرگسالان به همراه دارد احساس عدم تعلق به محیط و سرزمین و در نهایت نیز سرخوردگی است‌ و همین امر سبب شده تا بسیاری از موارد بزهکاری در حاشیه‌ شهرها و در میان این افراد دیده ‌شود‌.

هرچند در این سال‌ها مشکل تحصیل این کودکان مورد توجه قرار گرفته اما مشکلات حوزه درمان آن‌ها هنوز حل نشده و نیاز است دولت، وزارت کشور و وزارت بهداشت برای حمایت از این کودکان تمهیدات لازم را اتخاذ کنند.در خاتمه باید گفت براساس آمارها حدود یک میلیون کودک بدون هویت در کشور زندگی می‌کنند در حالی که از حقوق اولیه خود محروم هستند. نباید فراموش کنیم این کودکان حق زندگی کردن دارند؛کودکی که از آغاز زندگی از این حقوق محروم می‌شود دچار سرخوردگی شده و می‌تواند برای جامعه خطرناک باشد.پس لازم است در این زمینه نهادهای متولی اقدامات لازم برای بازگرداندن هویت به این کودکان را مورد توجه قرار دهند. اعطای تابعیت از طرق مادر و به عبارت دیگر تعیین تکلیف کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی می‌تواند گامی در جهت هویت‌دار کردن این کودکان باشد. لایحه‌ای که مدت‌های زیادی در مجلس بلاتکلیف مانده و خبری از تصویب آن نیست. نباید فراموش کنیم سال‌هاست کشور ما میزبان مهاجران زیادی از جمله اتباع افغان بوده است که لازم بود پس از اینکه در‌های کشور به روی این افراد گشوده شد تمهیداتی در این زمینه اتخاذ می‌شد تا امروز با این حجم از مشکلات مواجه نبودیم نه اینکه سال‌ها از ورود این افراد به کشور بگذرد اما هنوز شاهد کودکانی باشیم که فقط انتظار دارند به عنوان شهروند جامعه‌‌ای تلقی شوند که در آن زندگی می‌کنند و دغدغه ابتدایی‌ترین حقوق خویش را نداشته باشند.

گل دومین مخدر مصرفی؛ کشف حدود ۲ تن مواد مخدر از اطراف مدارس

سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر با اشاره به کشف ۲۱۲ تن ماده مخدر در سه ماه نخست امسال از افزایش مصرف ماده مخدر گل نسبت به سال گذشته خبر داد.
به گارش پایگاه خبری جامعه خبر، سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر با اشاره به تنوع مواد مخدر در کشور اظهار کرد: این مواد در دو گروه مواد مخدر نظیر تریاک و مشتقات آن مثل هروئین، کراک و مورفین و دسته محرک‌ها مثل آمفتامین، شیشه، مت‌آمفتامین، روانگردان‌ها و مواد توهم‌زا قرار دارند. از سال ۹۴ و ۹۵ تریاک و مشتقات آن بالاترین میزان مصرف را به خود اختصاص داده‌اند به طوری که ۶۵ درصد معتادان مصرف‌کننده هروئین بودند.


افشار با بیان اینکه در سال ۹۰، شیشه با ۲۶ درصد در رتبه دوم مصرف مواد مخدر قرار داشت،‌ بیان کرد: این میزان با کاهش به ۸.۲ درصد باعث شد تا ماده مخدر گل به دومین ماده مخدر مصرفی در کشور تبدیل شود و بین ۱۰ تا ۱۱ درصد مصرف مواد مخدر را به خود اختصاص دهد.

افشار در ادامه با اشاره به کشف نزدیک به دو تن مواد مخدر در اطراف مدارس نیز توضیح داد: این برنامه به شکل مشترک بین ستاد مبارزه با مواد مخدر و نیروی انتظامی برگزار شده است. از آنجا که کشور ما در مجاورت بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر قرار دارد باید تلاش کنیم تا کمترین تأثیر را بر روی گروه‌های حساسی نظیر دانش‌آموزان داشته باشد.

وی با بیان اینکه با توجه به اینکه براساس قوانین بین‌المللی حداقل در شعاع ۵۰۰ متری محل‌های حساس نظیر پارک‌ها، سینماها و مدارس باید به دقت رصد شوند، اظهار کرد: در ایران نیز براساس تفاهم‌نامه سال ۹۶ این مسئله در دستور کار قرار گرفت و نیروی انتظامی بر مدارسی که در نزدیکی بافت‌های حاشیه‌ای هستند تمرکز کرد. این آمار نشان دهنده مصرف مواد مخدر در مدارس نیست بلکه اقدامی پیشگیرانه است و این دو تن مواد گرم به گرم توسط خرده‌فروشان توزیع می‌شده و از سوی مأموران نیروی انتظامی جمع‌آوری و ضبط شده است.

وی در ادامه افزود: ممکن است هدف این فروشندگان دانش‌آموزان نبوده باشد اما مطلقا نباید نزدیک مدارس شاهد چنین مسائلی باشیم. این طرح در آینده نیز در دستور کار قرار خواهد داشت.

Thursday, June 21, 2018

پرونده تجاوز به دانش‌آموزان در تهران؛ تعطیلی مدرسه، استعفای مدیر منطقه‌ای

۱۳۹۷/۰۳/۳۰
در پی ماجرای آزار جنسی دانش آموزان در دبیرستان معین تهران، جلسه شورای نظارت بر مدارس و مراکز غیردولتی شهر تهران برگزار شد. طی این جلسه مجوز تاسیس مدرسه معین تهران لغو و این موسسه تعطیل شد. همچنین در پی این ماجرا و به دنبال استعفای ناصر کوهستانی، مدیر آموزش و پرورش منطقه ۲ تهران، هوشنگ میرشفیعی به عنوان سرپرست این مدیریت معرفی شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایسنا، موضوع  آزار جنسی دانش آموزان مدرسه دوره اول متوسطه غیردولتی معین منطقه ۲ تهران در جلسه شماره ۸۷۰ شورای نظارت بر مدارس و مراکز غیردولتی شهر تهران در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ مطرح و بر اساس مصوبه آن شورا، مجوز تاسیس موسسه لغو و مدرسه فوق الذکر تعطیل اعلام شد.


اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران تصریح کرد: “بر این اساس تدابیری اتخاذ شده تا دانش آموزان این مدرسه با هماهنگی‌های صورت گرفته در سایر مدارسی که تمایل و شرایط ثبت نام دارند ساماندهی شوند و خللی در امر تحصیل آنان ایجاد نخواهد شد”.

همچنین به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران در پی استعفای ناصر کوهستانی، صبح امروز در مراسم تودیع و معارفه مدیر آموزش و پرورش منطقه ۲ تهران، هوشنگ میرشفیعی به عنوان سرپرست این مدیریت معرفی شد.

هرانا پیشتر گزارش کرده بود، احمد شجاعی رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور از معاینه هفت دانش آموز پرونده آزار جنسی در دبیرستان معین تهران از سوی پزشکی قانونی خبر داد و گفت که تنها دو دانش آموز دچار مشکلات روانشناختی بودند. شجاعی درباره وضعیت ناظم مدرسه نیز گفت “ناظم این مدرسه نیز برای انجام تست‌های روانشناختی و شخصیتی به روانپزشکان قانونی معرفی شد و در حال حاضر برابر آزمایش‌های مختلفی که تا کنون بر روی وی انجام شده مشکل خاصی در این فرد دیده نشده اما آزمایش‌های بعدی نیز بر روی این فرد انجام خواهد شد”.

پیشتر غلامحسین اسماعیلی رئیس دادگستری استان تهران گفته بود که پرونده آزار جنسی در دبیرستان معین تهران در دادگاه کیفری دو استان تهران (دادگاه ویژه کارکنان دولت) رسیدگی می شود، مگر اینکه بعد از تحقیقات بعدی اتهامات دیگری مطرح شود که در این صورت پرونده به دادگاه دیگری ارجاع داده می شود.

گفتنی است که مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در تاریخ ۸ خردادماه در خصوص پرونده ای که در آن شواهد حاکی از اذیت و آزار جسنی و گروهی دانش‌آموزان پسر دبیرستان پسرانه معین در غرب تهران است از معاون این مدرسه که متهم است با پخش تصاویر پورنوگرافی از طریق گوشی تلفن همراه، دانش‌آموزان را وادار به اعمال غیراخلاقی می‌کرده، به دادسرای ناحیه ۲۱ شکایت کرده است.

پیشتر رئیس بخش معاینات روانپزشکی سازمان پزشکی قانونی کشور گفته بود که ۷ نفر از دانش‌آموزان حادثه غیر اخلاقی دبیرستان معین تهران، برای انجام معاینات روان شناسی به پزشکی قانونی مراجعه کردند و مورد معاینه قرار گرفتند و مشخص شد که دچار آسیب روانی شده‌اند. وی در مورد سن دانش آموزان مراجعه کننده به پزشکی قانونی هم گفت “آنان در پایه هفتم و هشتم تحصیل می‌کنند و حدود ۱۳ تا ۱۴ سال سن دارند”.

قبل‌تر رئیس کل دادگستری استان تهران از شکایت ۱۵ نفر از اولیاء دانش‌آموزان در این پرونده خبر داد و گفت که تاکنون این تعداد از اولیاء شکایت کرده‌اند اما امکان دارد در هفته آینده افراد دیگری هم به تعداد شکات اضافه شوند. به گفته اسماعیلی پرونده فعلاً یک متهم دارد که در بازداشت به سر می‌برد.

رئیس کل‌دادگستری استان تهران اضافه کرد: “از یکایک دانش‌آموزان تحقیقات لازم انجام می‌شود و به لحاظ اینکه تحقیقات را کامل نمی‌دانیم، به تحقیق از دانش‌آموزان، اولیاء آنها، متهم و افراد دیگری که از این محیط آموزشی اخبار و اطلاعاتی داشتند، نیازمندیم تا تحقیقات را تکمیل کنیم”.

لازم به یادآوری است که پیشتر خبرگزاری خبرآنلاین با انتشار گزارشی از آزار و اذیت جنسی گروهی از دانش‌آموزان در یک مجتمع آموزشی غیرانتفاعی در منطقه ۲ تهران خبر داد.
یکی از اولیای دانش‌آموزان در گفت‌وگویی اظهار کرد: “پسر من از چند ماه پیش پرخاشگر و به شدت عصبی شده بود و حتی ما تصور می‌کردیم او دچار بیماری شده است. او را پیش پزشک بردیم و روند درمان برای پرخاشگری او ادامه یافت تا اینکه پسرم گفت در مدرسه چه بلایی به سرش آمده است”.

این‌طور که پدر دانش‌آموز یاد شده اعلام می‌کند، یکی از مسئولان مدرسه با پخش تصاویر مستجهن از طریق گوشی تلفن همراه، بچه‌ها را وادار به اعمال غیراخلاقی می‌کرده است.
تصاویری که پدر و مادر دانش‌آموزان از این مسئول مدرسه ارائه کرده‌اند نشان می‌دهد که فرد یاد شده دستبند به دست و در حضور پلیس اقرار می‌کند او با پخش تصاویر فیلم‌های پورنوگرافی، بچه‌ها را تحریک به اعمال غیراخلاقی کرده است.

اولیای دانش‌آموزان می‌گویند هم‌اکنون بچه‌ها تحت درمان روانشناسی هستند و با وجود اینکه فصل امتحانات آنهاست، از لحاظ روحی و روانی به شدت آسیب دیده‌اند.